سایت مرجع دانلود پایان نامه - تحقیق - پروژه



پایان نامه روانشناسی : نظریه­ های شناختی GAD

 

از آنجا که مدل شناختی ، چهار چوب نظری این پژوهش است ، بنابرین در این قسمت به ذکر نظریه های شناختی درباره مفهوم سازی GAD می پردازیم.

نظریه بک

بک از اواخر دهه ۷۰ میلادی به جنبه های شناختی اختلالات توجه کرد و تمام هم و غم خود را صرف مدل سازی شناختی اختلالات روانی نمود . او ابتدا در سال ۱۹۶۷ با نوشتن کتاب افسردگی ، جنبه های بالینی، تجربی و نظری» در این  راه گام نهاد . اگرچه در آن زمان ، روان درمانی زیر سیطره رفتار درمانی و روان کاری قرار داشت . اما با تلاش و کوشش مثال زدنی بک ، به تدریج شناخت درمانی نیز پای خود رابه عرصه درمان های روانشناختی باز کرد . مقاله تاثیر گذار بک در مجله آرشیو روان پزشکی عمومی با نام شناخت، عاطفه و آسیب شناسی روانی » در سال ۱۹۷۱ ، گامی جدی در رسیدن به مفهوم سازی شناختی اختلالات هیجانی محسوب شد . بک در سال ۱۹۷۹ با کمک راش ، ششاو و امری کتاب شناخت درمانی افسردگی» را به رشته تحریر در آورد . با چاپ و انتشار این کتاب ، شناخت درمانی عملا وارد عرصه روان درمانی شد ، زیرا این دستورالعمل باعث گردید پژوهش های زیادی برای بررسی کارآیی شناخت درمانی برای افسردگی انجام شود چند سال بعد – در سال ۱۹۸۵  – بک با کمک امری و گرین برگ[۱]  به مفهوم سازی اختلالات اضطرابی از دیدگاه شناخت درمانی پرداختند.

پایان نامه ها

بک و همکارانش ( ۱۹۸۵) با اقتباض از مدل ارزیابی لازاروس سعی کردند واکنش های اضطرابی را درک کنند لازاروز و فولک من (۱۹۸۴ ، به نقل از کلانک[۲] ؛ ۱۹۹۹) معتقدند که افراد در مواجه شدن با مشکل دست به دو نوع ارزیابی می زنند : ارزیابی اولیه و ارزیابی ثانویه. در فرایند ارزیابی اولیه ، فرد تهدید آمیز بودن موقعیت را براورد می کند . در ارزیابی ثانویه نیز به سنجش توانمندیهای خود برای مقابله و کنار آمدن با موقعیت می پردازد . ممکن است در هرکدام از این فرایند ها مشکلاتی پدید بیاید . خطاهای شناختی ممکن است آتش بیارمعرکه شوند و فرآیند ارزیابی اولیه و ثانویه را با مشکل روبه رو سازند.

به دلیل تجارب دوران کودکی به تدریج در ذهن افراد، ساختارهایی شناختی ( طرح واره ها) شکل می گیرد این طرح واره ها در زندگی بعدی به عنوان راهنمای پردازش اطلاعات و رفتار عمل میکنند.طبق فرضیه محتوای اختصاصی، طرح واره های اضطراب برانگیز حول مسائلی نظیر تهدید،خطر، ناتوانی برای مقابله دور  می زنند (بک و همکاران ۱۹۸۵).

شواهد پ‍‍ژوهش گسترده ای از فرضیه محتوای اختصاصی ، محتوای اختصاصی در شناخت درمانی حمایت کرده اند ( برای کسب اطلاعات بیشتر مراجعه کنید به کلارک ، بک ، اولورد[۳] ، ۱۹۹۹؛ ص ۱۲۷تا۱۴۰)

به دلیل این موضوع پژوهش حاضر GAD است در این قسمت به ارائه مدل شناختی بک ، درباره این اختلال می پردازیم.

بک و همکارانش (۱۹۸۵) معتقدند که بحث درباره علت شناختی GAD و به طور کلی هر اختلال گمراه کننده است . آنها بر این باورند که می توان علت شناسی را در سه مجموعه علت” ، بهتر درک کرد :

  • عوامل زمینه ساز[۴] (عواملی که باعث آسیب پذیری افراد در برابر حوادث می شوند.)
  • عوامل آشکار ساز[۵] ( عواملی است که باعث می شوند آسیب پذیری افراد فعال شود.)
  • عوامل تداوم بخش[۶] ( عواملی است که باعث نگهداری آسیب پذیری می شوند.)

بک و همکاران (۱۹۸۵) در بحث از عوامل زمینه ساز GAD به مواردی نظیر محیط زندگی تهدید آمیز، وقایع استرس زا ، انتظارات غیر منطقی از خود و دیگران ، شکل گیری طرح وارهای خطر و تهدید ، ناتوانی در مقابله با مشکلات اشاره می کند. آنها مسائل شناختی را علت اختلال فرض نمی کنند و بر این عقیده اند که گفتن این که شناخت باعث اضطراب می شود مثل این است که بگوییم توهم علت اسکیزوفرنی است .(ص۸۵) بنابرین آنها معتقدند که در سیستم های تعاملی بین شناخت ، رفتار و هیجان ، شناخت به دلیل قابلیت دسترس و میزان تغییر پذیری آن ، آماج شناخت درمانی قرار می گیرد.

بک و همکاران (۱۹۸۵) به بررسی علائم جسمی ، عاطفی ، رفتاری و شناختی در بیماران مبتلا به GAD پرداختند . تعامل این علائم یکی از مهمترین دلایل تداوم GAD محسوب می شود . با نگاهی دقیق به این علائم متوجه می شویم که برخی از آنها به عنوان ملاک های تشخیصی GAD از سوی انجمن روانپزشکی آمریکا DSM-IV-TR پذیرفته شده اند.

شایعترین علامت شناختی افراد مبتلا به GAD ناتوانی در تمرکز است. در جدول ۵ به علایم شایع شناختی و رفتاری افراد مبتلا به GAD اشاره شده است.

جدول۲-۵ :  فراوانی علایم شناختی و رفتاری در بیماران مبتلا به GAD (بک وهمکاران، ۱۹۸۵, ص ۸۸)

علایم                                                                              فراوانی به درصد
مشکل در تمرکز                                                                             ۲/۸۶

 

ترس از دست دادن کنترل                                                                  ۹/۷۵

ترس از طردشدن                                                                           ۴/۷۲

ناتوانی در کنترل افکار                                                                     ۶۹

گیجی و سردرگمی                                                                         ۵/۶۵

آشفتگی ذهن                                                                                ۲/۵۵

ناتوانی در یادآوری                                                                       ۸/۴۴

حرف زدن منقطع                                                                        ۸/۴۴

قطع فرآیند گفتار                                                                         ۵/۳۴

ترس از مورد حمله قرار گرفتن                                                       ۵/۳۴

ترس از مردن                                                                            ۳۱

لرزش دستها                                                                              ۳۱

تکان خوردن بدن                                                                        ۲۷

لرزش بدن                                                                             ۱/۲۴

لکنت زبان                                                                              ۲۴

                 

موضوع دیگری که بک و همکاران ( ۱۹۸۵) درباره مفهوم سازی شناختی GAD مطرح می کنند ، بحث خود پنداره این افراد است. بیماران مضطرب به دلیل زندگی در شرای تهدید زا ، نتوانسته اند به خوبی با مشکلات دست و پنجه نرم کنند . بنابرین تکرار چنین تتجارب ناموفقی باعث می شود خودشان را افرادی بی کفایت و نالایق تصور کنند. افراد مبتلا به GAD مخصوصا در تعامل های اجتماعی دچار مشکل می شوند . آنها مخصوصا در این زمینه ها دچار مشکل می شوند :(اول) بیمار قدرت (ب) همسالان (ج) موقعیت های حاکی از ارزیابی توانمندی (د) رویارویی با غریبه ها

۱٫Greenberg&Emery

۲٫Klinke

۳٫Alford

۱٫predisposing

 


پایان نامه : سیر سیر اختلال اضطراب فراگیر در DSM اضطراب فراگیر در DSM

سیر اختلال اضطراب فراگیر در DSM

اصطلاح GAD در DSM-III مطرح شد. طبق ملاک های تشخیصی GAD,DSM-III طیف تشخیصی باقیمانده محسوب می شود . این ملاک ها را (به نقل از براون و اولیری و بارلو [۱]،۲۰۰۱) برای تشخیص GAD در نظر گرفته بودند:
پایان نامه

  • اضطراب مداوم در یک دوره حداقل یک ماهه ،
  • وجود سه یا چهار دست از علایم (تنش حرکتی (مثل گرفتگی عضلانی ، بی قراری)، بیش فعالیتی اتونومیک (مثل سرگیجه ، افزایش ضربان قلب ، عرق) ، انتظار بیمناکی(مثل اضطراب ، نگرانی و ترس)، گوش به زنگی (مثل مشکل در تمرکز))

با این وجود ، شواهد بعدی (بارلو و نیناردو[۲] ، ۱۹۹۱  ؛ به نقل از براون و همکاران ،۲۰۰۱) نشان داد تنش و اضطرابی که از نگرانی ناشی می شوند به سایر اختلالات هیجانی ربطی ندارند.

به همین دلیل در DSM-III-R ، تغییر های مهمی در ملاک های تشخیصی به وجود آمد.

در DSM-III-R ، این ملاک ها برای تشخیص GAD لحاظ گردید.

  • نگرانی افراطی و غیر واقع بینانه درباره یک یا دو مسئله ( این نگرانی ربطی به سایر اختلالات محور I ندارد).
  • حداقل ۶ علامت از ۱۸ علامت ( این علائم در ۳ مقوله تنش حرکتی ، بیش فعالیت اتونومیک و گوش به زنگی تقسسیم بندی می شوند.)
  • مدت زمان ۱ تا ۶ ماه .

در DSM-IV و DSM-IV-TR ملاک های خاصی برای تشخیص GAD در نظر گرفته اند .

A   اضطراب و نگرانی افراطی (انتظار بیمناکی) که در طی مدت ۶ ماه در اکثر روزها رخ میدهد و این نگرانی درباره برخی از وقایع یا فعالیتها (مثل عملکرد شغلی یا تحصیلی) است.

 

B     کنترل نگرانی خود با مشکل دست به گریبان است.

C    اضطراب و نگرانی با سه مورد (یا بیشتر) از علایم زیرهمراه است (حداقل برخی از این علایم در طی ۶ ماه گذاشته در اکثر روزها وجود داشته اند).  توجه: در کودکان وجود تنها یک علامت کافی است.

۱-      بی قراری یا احساس برانگیختگی یا بی صبری

۲-      به سادگی خسته شدن

۳-     مشکل در تمرکز یا خالی شدن ذهن

۴-     تحریک پذیری

۵-       تنش عضلانی

۶-      آشفتگی در خواب (اشکال در خواب رفتن یا در خواب ماندن، بیقراری حاکی از خواب نیت بخش)

D     کانون نگرانی و اضطراب به ویژگیهای اختلال محور I محدود نمی­شود.

E     اضطراب، نگرانی یا علایم جسمی باعث ناراحتی آشکار یا تخریب عملکردهای اجتماعی شغل و سایر زمینه-های عملکردی می­شوند.

F       این اختلال نتیجه مستقیم اثرات فیزیولوژیک یک ماده (مثل سوء مصرف مواد) یا یک بیماری طبی عمومی (مثل پرکاری تیروئید) نیست و منحصرا در طی یک اختلال روانپریشی یا اختلال نافذ رشد رخ نمی­دهد.

 جدول۲-۴: ملاک­های تشخیصی GAD  (آمریکا، ۲۰۰۰٫ ص ۵۷۰)

 

 

 

سیر و پیش آگهی

به نظر می رسد در دو مرحله زندگی ، افراد به GAD مبتلا می شوند. تقریبا دو سوم افراد مبتلا به GAD  اولین بار در سنین ۱۲ تا ۲۰ سالگی به این مشکل دچار شده اند . با این حال گروه اندکی از افراد مبتلا به GAD نیز در اواسط بزرگسالی ، این مشکل گریبان آن ها را می گیرد ( مثل بورک ، هوگز، جورج[۳] ، ۱۹۸۷؛ براون، بارلو و  لبوتیز[۴]، ۱۹۹۴) مطالعات همه گیرشناسی(مثل بورک،بورک،رائی و ریگر[۵]،۱۹۹۱ ؛کندلر،نیل،کسلر،هلت و ایوز[۶]،۱۹۹۴) و مطالعات انجام شده ر روی جمعیت مرضی ( مثل بارلو ، بلانچارد، ورمیلا، و نیناردو[۷]  ، ۱۹۸۶) نشان می دهد که GAD معمولا بین اواخر نوجوانی تا اواخر ۲۰ سالگی رخ می دهد.

ابتلای زود رس افراد به این اختلال ، سیر مزمن و مقاومت آن در برابر تغییر ، پژوهشگران را بران داشته است که GAD  را شکل اساسی و بنیادی سایر اختلالات اضطلری تلقی کنند (براون ، بارلوو لبووتیز، ۱۹۹۴) و به همین دلیل روئمر ، اوسیلو[۸] و بارلو (۲۰۰۲) GAD را یک اختلال اضطراب بنیادین مفهوم سازی می کنند . بدون مداخله جدی و فعالانه ، پیش آگهی GAD چندان مطلوب نیست . نتایج مطالعه طولی که یانکز ، وارشاو ، ماسیون وکلر[۹] (۱۹۹۶) انجام داند نشان داد که احتمال بهبودی بدون مداخله بعد از یک سال ، تنها پانزده صدم درصد ، در دو سال بیست و  پنج صدم درصد بوده است . حتی درمان های دارویی برای اختلال آسیگی وGAD نتایج متفاوتی در بر دارد . پیگیری پنج ساله نشان داد که تنها ۱۸ درصد افراد مبتلابه اختلال آسیمگی ، ۴۵ درصد بود . (وردمن ، نویز، بلاک ، اسکلوسرو یاگلار[۱۰] ، ۱۹۹۹).

GAD معمولا اختلال مزمن و بدون بهبودی خود به خودی در نظر گرفته می شود . علاوه بر این ، در سیر زمان ، تغییرات زیادی در شدت این اختلال بوجود می آید و همراه با استرس های زندگی ، شدت این اختلال افزایش می یابد . طبق برخی از گزارش ها (کسلر ، کلر  و ویتچن،[۱۱] ۲۰۰۱؛ استین[۱۲] ، ۲۰۰۴) دوره های این اختلال معمولا ۱۰ سال طول می­کشد. رپی (۱۹۹۱) اعتقاد دارد بسیاری از افراد مبتلا به GAD قبل از مراجعه به درمان ، بیش از ۲۵ سال به این اختلال مبتلا بوده اند.

علائم GAD  به ندرت خود  به خود بهبود پیدا می کنند . مطالعه بزرگی که توسط مرکز پژوهش های اضطراری هاروارد – براون (یانکز ، وارشاور و کلر ، ۱۹۹۶) انجام شد حاکی از این بود که ۱۵ درصد از افراد بعد از یکسال، ۲۵ درصد بعد از دو سال و ۳۸ درصد بعد از ۵ سال به بهبوی کامل دست می یابند . اگر ملاک بهبودی را نداشتن علائم در طی هشت هفته متوالی در نظر بگیریم به این نتیجه می رسیم که علائم GAD  افت و خیز زیادی دارند. بنابرین این درصدها تخمین واقعی میزان بهبودی به شمار نمی روند . میزان عود و بازگشت GAD بسیار بالاست و در صورتی که افراد مبتلا به GAD درمان مناسب دریافت نکنند ، در اکثر مواقع زندگی خود دست به گریبان این مشکل هستند (داگاس و چاود ،۲۰۰۷).

نکته دیگری که باید در بحث سیر و پیش آگهی GAD مد نظر قرار گیرد ، نسبت جنسیتی میزان ابتلا به GAD است . اغلب پژوهشها (لوینسون و همکاران[۱۳] ، ۱۹۹۸ ؛ استاوسکی[۱۴] و بورکروک ، ۱۹۹۸ ؛ رابی چاود، داگاس، کانوی[۱۵]،۲۰۰۳) نشان داده اند که GAD در ن شیوع بیشتری دارد.

همبودی GAD باسایر اختلالات روانی

GAD   اغلب به عنوان اختلالی می شناسند که به همبودی زیادی با سایر مشکلات روانشناختی دارد (منین، هیمبرگ و تورک ، ۲۰۰۴) برخی بر این باورند که ۶۰ تا ۹۰ درصد از افراد مبتلا به GAD همزمان ملاک های تشخیصی دیگری را نیز دارا هستند (براون، بارلو و لبوویتز، ۱۹۹۴)

شایع ترین اختلال همراه با GAD ، هراس اجتماعی است (ساندرسون، نیناردو ، رپی و بارلو، ۱۹۹۰ ؛ ترنر ، بیدل ، بوردن ، استانلی و ژاکوب[۱۶] ،۱۹۹۱) . برخی پژوهش های اولیه به این نتیجه رسیده اند  که اختلال آسیمگی (۱۱ تا ۲۷ درصد) ، اختلال وسواسی – اجباری (۱ تا ۱۱ درصد) ، دوره های افسردگی اساسی (۴۲ درصد) ، افسرده خوبی(۶۵ درصد) در GAD به عنوان اختلال های همراه مطرح می شوند ( به نقل از منین ، هیمبرگ و تورک ،۲۰۰۴)، داگاس و رابی چاود ،(۲۰۰۷) به ارزیابی دو پژوهش بسیار وسیع پرداختند که به ارزیابی میزان همبودی یک ماهه و سک ساله اختلالات رووانی با GAD اختصاص داشت. شیوع اختلالات همبودی با GAD اختصاص داشت .

  1. Barlow&Oleary&Brown
  2. NiNardo

[۳].Blazer&Hughes&George

[۴].Liebowitz

  1. Regier&Rae&Burke
  2. Eaves&Health&Kessler&Neale&Kendler
  3. Blanchard&Ninardo&Vermilyea&Barlow

[۸].Orsillo

[۹].Yonkers&Warshaw&Massion&Keller

[۱۰].Woodman&Noyes&Black&Schser&Yagla

[۱۱].Wittchen

[۱۲].Stein

[۱۳].Lewinson et al

[۱۴].Stavosky

 


نظریه ­های افسردگی – مدل زیر سیستم­های شناختی متعامل

نظریه ­های افسردگی – مدل زیر سیستم­های شناختی متعامل

 

 

 

تیزدل (۱۹۹۳؛ به نقل از قاسم‌زاده، ۱۳۷۹) درباره رابطه بین هیجان و شناخت در اختلالات خلقی (افسردگی) نظریه‌ای را مطرح کرده است که به نام نظریه زیرسیستم­های  شناختی متعامل» معروف است.

در این چارچوب برای هر نوع اطلاعات، ذخیره‌های حافظه‌ای  جداگانه وجود دارد و جمعاً نه زیرسیستم حافظه وجود دارد. پردازش اطلاعات شامل انتقال اطلاعات بین زیر سیستم­ها و گشتاربندی[۱]آن از یک رمزگان ذهنی به رمزگان ذهنی دیگر است. دراین شیوه، برخورد و رمزگان ذهنی به دو سطح معنا مربوط می‌شوند

۱ـ سطح اختصاصی‌تر[۲]

۲ـ سطح کلی‌تر[۳]

در بازنمایی های گزاره‌ای[۴]  معمولاً معانی در سطح اختصاصی خود پردازش می‌شوند، مانند : امروز هوا سرد است». معنی دراین سطح نسبتاً ساده دریافت می‌شود. نظریه باور درباره ارتباط خلق و حافظه را می‌توان در این سطح از بازنمایی قرار داد. اما تیزدل از بازنمایی‌های دلالتی‌ ضمنی نیز سخن می‌گوید که نمایانگر سطح کلی‌تر و همگانی‌تر معانی است. انتقال معانی در این سطح دشوار است، چون مستقیماً با زبان ارتباطی انطباق ندارند. به نظر می‌رسد که فقط دراین سطح است که معنی با هیجان ارتباط می‌یابد.

پایان نامه ها

معانی در سطح دلالتی (ضمنی)[۵]دارای سه خصوصیت است:

۱ـ بازنمایی در این سطح در عالی‌ترین سطح تجربه وانتزاع صورت می‌گیرد.

۲ـ سیمایه‌های حسی، آهنگ صدا یا پسخوراندهای درون حسی از بیان چهره و یا برانگیختگی جسمی، به اضافه الگوهای معانی اختصاصی در آن سهم دارند.

۳ـ اطلاعات ضمنی بر اثر دخالت مدل­های طرحواره‌های یا مدل­های ذهنی منتقل می‌شوند.

این مدل­ها نمایانگر روابط متقابل بین ویژگی­های کلی تجربه است. اصولاً اطلاعات و دانسته‌ها در مدل­های طرحواره‌هایی ضمنی (تلویحی) است و نه آشکار (تصریحی)[۶]. با شنیدن جمله علی دستش را برید؛ زهرا دنبال چسب زخم می‌گشت» مدل­های طرحواره‌ای بریده‌شدن دست علی» و خون آمدن از آن» که در آن مستقیماً به خون اشاره نشده است، با هم ترکیب می‌شوند. شعر، نمونه عالی تجلی این نوع اطلاعات ضمنی است. وقتی می‌خوانیم: بر لب جوی بنشین و گذر عمر ببین» آب به خودی خود بر اثر اطلاعات افزونه‌ای[۷]در ذهن پیدا می‌شود. بنابراین معانی ضمنی در سطح عالی را معمولاً نمی‌توان بوسیله جمله‌های معمولی بیان کرد، مگر اینکه در قالب شعر، تمثیل، استعاره، ضرب‌المثل، طنز و قصه به آن پرداخت.

معانی سطح ضمنی در قالب مدل های ذهنی بازنمایی می‌شوند که خود این مدل ها یک نقشه درونی از روابط بین جنبه‌های مختلف تجارب برای را فراهم می‌کنند (جانسون ـ لیرد[۸] ، ۱۹۸۳؛ به نقل از تیزدل، سگال و ویلیامز[۹]، ۱۹۹۵).

تیزدل (۱۹۹۷) با بهره گرفتن از استعاره ذهنیت حاکم»[۱۰] که از روبرت اورنستاین به عاریت گرفته است، مؤلفه‌های اصلی مدل خود را چنین توضیح می‌دهد:

۱ـ ما یک ذهن نداریم بلکه چند ذهن داریم که هر کدام از آنها ممکن است برای لحظه‌ای فعال شوند. اگر این حالت رخ دهد، ذهنیت حاکم اتفاق افتاده است (یعنی یکی از ذهن‌ها در جایگاه فعال قرار گرفته است).

۲ـ عقیده پیمانه‌ای بودن ذهن که امروزه از سوی دانشمندان دانش شناخت پایه تقریباً پذیرفته شده است، اولین‌بار از سوی فودور (۱۹۸۳؛ به نقل از فودور، ۲۰۰۰) ارائه شده است. او معتقد است که بخشی از ذهن به صورت پیمانه است و هر پیمانه ویژگی ها و خصوصیات خاص خود را دارد و دارای آسیب‌شناسی مخصوصی می‌باشد.

۳ـ در اختلالات خلقی فرد به یکی از این ذهن‌ها می‌چسبد و تعامل بین شناخت و هیجان نقش اصلی در تداوم چنین ذهن‌هایی باز می‌کند.

۴ـ هدف درمان­های شناختی ـ رفتاری کمک به مراجع است تا از ذهنی که به آن چسبیده‌اند، رهایی پیدا کنند. اثرات بلندمدت چنین درمان­هایی به این نکته بستگی دارد که به مراجع کمک کند تا در آینده از چسبیدن و گیرافتادن در چنین ذهن‌هایی اجتناب کند.

 

نظریه زیر سیستم­های متعامل افسردگی را به انتقال در مدل طرحواره‌ای ربط می‌دهد. مدل های طرحواره‌ای ناکارآمد با رابطه بین ارزش شخص با پذیرش از سوی دیگران و موفقیت در کارها مشخص می‌شوند. از این دیدگاه خلق عادی با مدل طرحواره‌ای کارآمد همراه است که در آن ارزش شخص نسبتاً مستقل از دیگران است یا ربطی به دیگران ندارد و ضمناً به موفقیت و شکست در تکالیف نیز مربوط نیست.

در اختلالات خلقی فرد به یکی از این ذهن‌ها می‌چسبد. ذهن‌ها در این دیدگاه به عنوان وقوع اتحاد یا الگوهای ارتباطی از پردازش زیر سیستم ها در نظر گرفته می‌شوند.

ذهن‌ افسرده‌ساز دارای ویژگی­های زیر است:

۱ـ دو زیر سیستم شناختی معانی را بررسی می‌کنند. معانی سطح بالا از تجارب استخراج می‌شوند. ضمناً هیجان نیز از همین سطح معنا بر می‌خیزد.

۲ـ افسردگی حاصل پردازش مدلهای طرحواره‌های افسرده سازست.

۳ـ این سیستم‌ها پویا هستند. تداوم افسردگی به پردازش علائم طرحواره‌های افسرده ساز بستگی دارد. اگر این حالت متوقف شود برای مثال از طریق توجه برگردانی، افسردگی از بین می‌رود.

۴ـ پیکربندی پردازش برای کاهش افسردگی از طریق کاهش تمایز و اختلاف بین موقعیت فعلی با موقعیت قبلی بکار می‌افتد، اما چنین راهبردهای شناختی برای این هدف ناکارآمدند. این راهبردها نه تنها در رسیدن به هدف مزبور شکست می‌خورند بلکه با ایجاد اختصاصی منفی در بر هم نهاد مدل طرحواره‌های افسرده ساز نقش دارند. سه جنبه از پردازش در چسبیدن به ذهن افسرده‌ساز نقش دارند:

۱ـ دایره پسخوراند بین طرحواره‌های افسرده ساز که از معانی اختصاصی بوجود می‌آید (دایره شناختی).

۲ـ دایره پسخوراند بین مدل طرحواره‌های افسرده ساز با اثرات بدنی و حسی عمقی (دایره حسی).

۳ـ سومین پدیده‌ای که به تداوم افسردگی کمک می‌کند امپراطوری یا استعمارگری شناختی است؛ یعنی گرایش مدل طرحواره‌های افسرده ساز به پردازش اطلاعات با منابع قبلی (تیزدل، ۱۹۹۷).

مباحث گفته شده در مورد ذهن افسرده‌ساز در شکل ۲ نشان داده شده است.

 

داده های حسی- عمقی

 

وضعیت جسمی

اثرات جسمانی
افسردگی

 

 

الگوهای طرحواره ای افسردهساز (دلالتی)

 

 

معانی اختصاصی منفی  (گزاره ای)
معانی اختصاصی منفی (گزاره ای)
افکار خودکار منفی (سطح گفتاری)

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

شکل۲-۴: پیکربندی قفل درونی افسرده[۱۱] ساز در دیدگاه زیرسیستم های شناختی متعامل

هسته اصلی نظریه زیرسسیتم­های شناختی متعامل تفاوت و تمایز بین دو نوع شناخت است. در این دیدگاه بین پردازش سرد»[۱۲] و پردازش داغ»[۱۳] تفاوت وجود دارد. این تفاوت از سوی نظریه پردازان در قالب کلمات و مفاهیم دیگر نیز مطرح شده است. ویگوتسکی[۱۴] از جمله کسانی است که بین معنا[۱۵]و مضمون[۱۶]تفاوت قایل است. خود ویگوتسکی این تمایز را از پلهان[۱۷]اقتباس نموده است. بنظر وی مضمون کلمه عبارت است از مجموع رویدادهای روان‌شناختی که به وسیله کلمه در‌آگاهی برانگیخته می‌شوند». مضمون کل پویا، سیال و بغرنجی است که چندین حوزه را در بر می‌گیرد. مرزبندی این حوزه‌ها متغیر است. معنا یکی از حوزه‌های مضمون و باثبات‌ترین و دقیق‌ترین آنهاست و کلمه مضمون خود را از متنی‌ که در آن پدیدار می‌شود، کسب می‌کند. این مضمون در متن‌های مختلف فرق می‌کند، ولی معنی در سراسر این تغییرات ثابت باقی می‌ماند» (ویگوتسکی، ۱۳۷۱، ص ۱۹۳).

ویگوتسکی همسو با نگرش‌ روان‌شناختی خود، به سطح در پردازش معنی‌شناسی قایل است:

۱ـ سطح تعمیمی یا مفهومی که تفکر، تجربه، تحلیل، تعاریف دقیق و فرمول‌بندی علمی را امکان‌پذیر می‌سازد. در این سطح تفکر براساس معنی یعنی نظام پایداری از تعمیم‌ها صورت می‌گیرد و کل تجربه سازمان‌یافته‌اش بازنمایی می‌شود. این همان سطحی است که درک جدا از بافت را عملی می‌سازد.

۲ـ سطح مضمونی که سطحی است عاطفی، هیجانی، موقعیتی و شخصی که خارج از بافت و زمینه خود چندان مفهومی ندارد.

اگر معنای مفهومی را انعکاس عینی از نظام روابط و همخوانی‌ها بدانیم که در ذهن بسیاری مشترک است، در واقع مضموم گشتاری است که در معنی صورت می‌گیرد و معنی را تبدیل به یک حالت عاطفی و گرایش می‌کند. در این سطح، پردازش کلمه صرفاً براساس ساختار آن صورت نمی‌گیرد، بلکه فضای ذهنی، نگرش­­ها، پیشداوری­ها و در کل انگیزه و هدف نیز در آن پردازش اثر می‌گذارند (قاسم‌زاده، ۱۳۷۹).آنچه درباره تفاوت بین معنا و مضمون گفته شد، در جدول ۳ نشان داده شده است.

 

 

 

جدول۲-۳: تفاوت های بین معنا و مضمون (حمیدپور، ۱۳۸۱)
معنی گزاره‌ها (معنی) معنای ضمنی (مضمون)
پردازش شناختی

 

شناخت سرد

باور عقلانی

تغییر مرتبه اول

ارزیابی مبتنی بر شناخت

پیرامونی

منطقی

نیمکره چپ

تصریحی

آشکار

ارجاعی

تعمیم یافته

پردازش عاطفی

 

شناخت داغ

باور هیجانی

تغییر مرتبه دوم

ارزیابی مبتنی بر عاطفه

مرکزی

تجربی

نیمکره راست

تلویحی

ضمنی

هیجانی

اختصاصی

 

تیزدل (۱۹۹۳) با انتقاد به نظریه شبکه تداعی باور، معتقد است که این نظریه نمی‌تواند بین پردازش سرد» و پردازش داغ»تمایز قایل شود. تیزدل، آنی‌لیود و هاتون ( ۱۹۹۸)،  شپارد و تیزدل (۱۹۹۶)، معتقدند که اثر خلق بر تفکر تنها در سطح خاصی از بازنمایی شناختی، مطابق با مفاهیم و سازه‌ها و مجموعه‌ای از مفاهیم رمزگردانی شده و در قالب گزاره‌هایی در حافظه رخدادی[۱۸]اتفاق می‌افتد. از این دیدگاه تفکر منفی یا افسرده‌ساز وابسته به خلق نتیجه حالت افسردگی فعلی است که تمام مفاهیم و سازه‌های منفی مربوط به وقایع قبلی را که با خلق افسرده همخوان هستند دوباره فعال کرده است.

براساس نظریه شبکه تداعی افراد افسرده و یا کسانی که حالت خلق غمگینی به آنها القاء شده باشد باید سازه‌ها و مفاهیم منفی بیشتری را یادآوری کنند. اما گاهی اوقات یادآوری این افراد ناهمخوان با خلق است یعنی با القاء خلق افسرده یا کسانی که دچار افسردگی شده‌اند، مفاهیم و سازه‌های مثبتی یادآوری می‌کنند. تیزدل و همکاران (۱۹۹۵) معتقدند که این یادآوری ناهمخوان با خلق در افراد افسرده نتیجه جابجایی در مدل­های طرحواره‌های ذهنی است تا دستیابی به سازه‌ها و مفاهیمی که در نظریه شبکه تداعی مطرح شده است.

تیزدل (۱۹۹۹) همسو با مطرح‌شدن مباحث فراشناختی در زمینه اختلالات هیجانی، دیدگاه خود را به فراشناخت ربط می‌دهد. شپارد و تیزدل (۲۰۰۰) تفکر ناکارآمد در اختلال افسردگی اساسی را نوعی نقص در بازبینی فراشناختی[۱۹]می‌دانند و به همین جهت تیزدل (۱۹۹۹) بین دانش فراشناختی[۲۰]و بینش فراشناختی[۲۱] تمایز قائل شده است. در دانش فراشناختی فرد می‌داند که افکارش وماً صحیح نیستند اما در بینش فراشناختی فرد افکار را به عنوان وقایعی در حوزه هشیاری تجربه می‌کند تا اینکه آنها را بازنمایی مستقیم واقعیت بداند. در همین راستا برای جلوگیری از عود و بازگشت افسردگی و دستیابی افراد افسرده به بینش فراشناختی تیزدل شناخت درمانی مبتنی بر هوشیاری فراگیر را به بیماران افسرده آموزش می‌دهد.

تیزدل (۱۹۹۹) این بحث را به تحلیل‌های راکمن[۲۲](۱۹۸۰؛ به نقل از تیزدل، ۱۹۹۹) ربط می‌دهد و معتقد است که در افسردگی نیز همانند اختلالات اضطرابی برای درمان اثربخش باید پردازش هیجانی[۲۳]صورت گیرد. پژوهش‌ هانت[۲۴](۱۹۹۸) نیز نشان می‌دهد که پردازش هیجانی شیوه‌ای موفق برای بهبودی اثر وقایع افسرده‌ساز محسوب می‌‌شود.

[۱]. Transformation

[۲]. Specific

[۳]. generic

[۴]. Propositional

[۵]. implicit

[۶]. explicit

[۷]. redundancy information

[۸]. Johnson – Laird

[۹]. Segal & Williams

[۱۰]. mind – in – Place

[۱۱]. depressive interlock configuration

[۱۲]. cold Processing

[۱۳]. hot Processing

[۱۴]. vygotsky

[۱۵]. meaning

[۱۶]. sense

[۱۷]. Paulhan

[۱۸]. episodic memory

[۱۹]. monitoring metacognitive

[۲۰]. metacognitive knowledge

[۲۱]. metacognitive Insight

[۲۲]. Rachman

 


پایان نامه روانشناسی : نظریه ­های افسردگی – مدل تکرار غیرارادی خود نظم بخش

 

 

در نظریه شناختی بک، شناختواره‌های منفی تعیین‌کننده افسردگی، به گونه‌ای کارکردی (کنش) با طرحواره‌ها یا مفروضه‌های اساسی که در مواجهه با فشارزای متناسب فعال می‌گردند، ارتباط دارند. طرحواره‌ها حول رشد و تکامل در اثر تجارب فرد شکل می‌گیرند و به صورت یک فرایند اساسی در حافظه باقی می‌مانند.

و هرگاه یک رویداد محیطی متناسب و هماهنگ با آنها اتفاق افتاد، فعال شده و تعبیر و تفسیر رویدادها را تحت تاثیر قرار می‌دهند. از سوی دیگر، عده‌ای از نظریه‌پردازان روان‌شناسی بالینی به سوگیریهای حافظه و نقش تسهیل‌گر متغیر خلق و عاطفه توجه کرده‌اند. مفهومی که با عنوان تسهیل عاطفی»[۱] نیز مشهور است. این عده عمدتاً متاثر از نظریه زانیس[۲] مبنی بر تقدم عاطفه و خلق در پردازش اطلاعات هستند. باور[۳] (۱۹۸۱؛ به نقل از محمود علیلو، ۱۳۷۸) براساس آزمایشهای خود اعلام کرد که حالتهای عاطفی با رویدادهای همزمان خود ارتباط برقرار می‌کنند و فعال‌شدن این حالتهای عاطفی می‌تواند خاطره‌های قبلی را برای هشیاری قابل دسترسی سازند. در تبیین اثرات پردازش خلق و عاطفه، باور (۱۹۸۱) نظریه شبکه تداعی حافظه را مطرح کرده است. باور معتقد است تأثیرات خلق و عاطفه بر فرایندهای شناختی، به ویژه حافظه را می‌توان در چارچوب نظریه جامع شبکه تداعی حافظه دراز مدت منسجم نمود. باور چنین می‌نویسد:

براساس رویکرد شبکه تداعی[۴] هر عاطفه مشخص، گره[۵] یا واحد ویژه‌ای را در حافظه دارد که بسیاری از جنبه‌های دیگر عاطفه مزبور را که با آن ربط دارند، جمع‌آوری می‌کند. هر واحد عاطفی نیز با رویدادهای زندگی فرد در لحظه‌ای که آن عاطفه ویژه برانگیخته شده، مربوط است. این گره‌های عاطفی می‌توانند توسط محرکهای زیادی از قبیل تحریکات فیزیولوژیکی یا نمادهای کلامی فعال گردند. موقعی که فعال‌شدن گره‌ها بالاتر از آستانه باشد، واحد عاطفی سایر گره‌های مربوطه را نیز تحریک می‌کند که نتیجه آن تولید الگویی از برانگیختگی خود مختار و رفتار ابزاری است که برای آن عاطفه ویژه طراحی شده است. فعال‌شدن گره عاطفی همچنین موجب فعال‌شدن ساختارهای حافظه‌ای مربوط به‌آن می‌گردند. بنابراین تحریک گره غمگینی، فعال‌شدن عاطفه مزبور را ابقاء خواهد کرد و یادآوری خاطرات بعدی را تحت تأثیر قرار خواهد داد.»

طبق نظر باور (۱۹۸۱) مفاهیم از طریق گره‌های فردی به درجات مختلف با تجارب شخصی ارتباط می‌یابند. فعال‌شدن یک واحد عاطفی تماس مفاهیم مرتبط با خود را فعال خواهد کرد و در این میان ابتدا قوی‌ترین حلقه‌های[۶] تداعی فعال خواهند شد. حلقه در نظریه باور، عاملی است که دو مفهوم یا دو تداعی را با هم مرتبط می‌سازد. طبق نظر او، رویدادها از طریق مجموعه‌ای از قضایای توصیفی در حافظه بازیابی می‌شوند. به هنگام فعال‌شدن یک گره عاطفی، تحریک از یک گره به گره‌ای دیگر انتشار می‌یابد و این امر از طریق حلقه‌های تداعی بنی مفاهیم صورت می‌گیرد. در نهایت باور نتیجه می‌گیرد که فعال‌شدن گره عاطفی، افکار، باورداشتها و خاطره‌های موقعیتی مربوط را برای هشیاری قابل دسترسی می‌سازد.

آسنیک و کین (۱۹۹۰) مفروضه‌های اساسی نظریه شبکه تداعی را به این صورت بیان می‌کنند:

۱ ـ هیجان­ها می‌توانند به عنوان واحدها یا گره‌هایی در شبکه معانی نگریسته شوند که با عقاید مربوطه، سیستم‌های فیزیولوژیکی، وقایع و الگوهای ماهیچه‌ای و بیانی پیوند دارند.

۲ـ عناصر هیجانی در شبکه معنایی به صورت گزاره‌ها یا بیانیه‌ها ذخیره می‌شوند.

۳ـ افکار از طریق فعال‌سازی گره‌ها درون شبکه معنایی بوجود می‌آیند.

۴ـ گره‌ها می‌توانند توسط محرکهای درونی یا بیرونی فعال می‌شوند.

۵ـ فعال‌سازی از طریق گسترش گره‌ها به شیوه‌های انتخابی در گروه های مربوطه بوجود آمده و تداوم می‌یابد.

۶- هشیاری مشتمل بر مجموعه‌ای از گره‌هاست که بالاتر از حد آستانه فعال شده‌اند.

بنیاد نظریه شبکه تداعی بر این اصل بنا شده است که وقتی ما دچار حالت خلقی افسرده در زمان حال می‌شویم احتمال اینکه وقایعی را از گذشته بیاد بیاوریم که با این حالت خلقی در گذشته مرتبط بوده‌اند، بیشتر است. حالت خلق فعلی می‌تواند مفاهیم و سازه‌هایی را که قبلاً برای تفسیر وقایع استفاده می‌شده‌اند را دوباره فعال کند و بیشتر در دسترس قرار دهد و در نتیجه برای تفسیر وقایع فعلی مورد استفاده قرار گیرند. برای مثال در حالت خلقی افسردگی در زمان حال، مفاهیم و سازه‌هایی که قبلاً برای تفسیر وقایع مورد استفاده قرار می‌گرفته‌اند، برای تفسیر وقایع فعلی نیز به کار می‌روند. در نتیجه تجارب فعلی با احتمال بیشتری به شیوه‌ای منفی تفسیر می‌شوند (تیزدل، ۱۹۹۳).

مدل شبکه تداعی که مبتنی بر یافته‌های آزمایشی است نشان می‌دهد که خلق افسرده باعث ایجاد سوگیری‌هایی در پردازش شناختی می‌شوند. بنابراین طبق این دیدگاه، تفکر منفی در افسردگی،  نتیجه جورشدن وقایع محیطی که مفروضه‌های ناکارآمد مربوط به آن را در افراد آسیب‌پذیر فعال می‌کند، نیست؛ بلکه ناشی از شدت اثرات عادی خلق بر پردازش اطلاعات است. این دیدگاه نشان می‌دهد که تفکر منفی پیامد خلق افسرده است. بنابراین تبیین این مسئله که تفکر منفی به دنبال بهبود خلق ـ حتی توسط دارو درمانی یا درمانهای روان‌شناختی دیگر به غیر از شناخت درمانی ـ کاهش می‌یابد، با مشکل خاصی روبرو نمی‌شود. با این وجود، نکته مهم در نظریه شبکه تداعی این است که تفکر منفی همانطور که می‌تواند پیامد افسردگی باشد می‌تواند پیشایند افسردگی نیز قرار بگیرد. بین خلق و تفکر منفی روابط متقابل وجود دارد. به هنگام بروز خلق افسرده، احتمالاً به شیوه‌ای منفی فکر می‌کنیم به این دلیل که خلق منفی بر دسترس‌پذیری و فعال‌سازی خاطرات و سازه‌های تفسیری اثر گذاشته است و خود تفکر منفی احتمالاً باعث تداوم افسردگی می‌شود. این حلقه معیوب خود تداوم بخش در شکل ۲ نشان داده شده است.

شکل۲-۲: حلقه معیوب بر پایه رابطه متقابل بین تفسیرهای منفی از تجارب و خلق افسرده (تیزدل، کلارک و آلفورد، ۱۹۹۳، ص ۳۴۳)

پژوهش در خصوص رابطه بین خلق و حافظه در طی بیست سال گذشته به سرعت گسترش یافته و به یکی از حوزه‌های پژوهش فعال و جذاب تبدیل شده است.

اگرچه تا قبل از ۱۹۷۰ مطالعات اتفاقی در مورد خلق و حافظه صورت می‌گرفت، اما یک حوزه فعال پژوهش به شمار نمی‌رفت. این وضعیت از سال ۱۹۷۵ به سرعت و به دلیل گوناگون تغییر کرد و هم اکنون اهمیت عاطفه در حافظه بوسیله روان‌شناسان شناختی مورد تأکید قرار گرفته است. کاری که قبل از آن، از سوی روان‌شناسان بالینی و روان‌شناسان اجتماعی مورد توجه قرار گرفته بود. در زمینه پژوهش خلق و حافظه چندین پژوهش عمده نظیر حافظه همخوان با خلق[۷] و حافظه وابسته به خلق[۸] (الیس  و موری[۹]،۱۹۹۹) وجود دارد که می‌تواند آنها را در منابع مربوط جستجو کرد.

مدل درماندگی آموخته شده

مدل درماندگی آموخته شده[۱۰] توسط آبرامسون، سلیگمن و تیزدل (۱۹۷۸) بیان گردید. مدل درماندگی آموخته شده یک مدل شناختی است، زیرا علت اصلی افسردگی را انتظار ذکر می‌کند: انتظار فرد در مورد اینکه وقایع بد رخ خواهند داد و او نمی‌تواند از آنها جلوگیری کند.

در مدل درماندگی آموخته شده اعتقاد بر این است که نقص اصلی در انسانها و حیوانهای درمانده این است که بعد از وقایع کنترل‌ناپذیر، انتظارشان از آینده، نامشروط (بی‌ارتباط) بودن بین پاسخ و بازده است. این نظریه بیان می کند سگها، موشها و افرادی که قادر نیستند از وقایع بگریزند بعد از اینکه چنین وقایعی (کنترل‌ناپذیر) رخ دادند حالت منفعلانه به خود می‌گیرند. آنها نمی‌توانند یاد بگیرند که پاسخ آنها ممکن است راه گریزی برایشان فراهم سازد. این انتظار که پاسخ‌های آینده بیهوده و بی‌نتیجه است، باعث دو نقص می‌شود:

الف) از طریق کاهش‌دادن، انگیزش در پاسخدهی به وجود می‌آورد.

ب) متعاقباً باعث ایجاد مشکلاتی می‌شود، به این صورت که بازده مشروط فراتر از پاسخ است (دستیابی به نتیجه فراتر از کار و تلاش می‌باشد).

وقتی که موجودات انسانی مشکلات غیرقابل حل و غیر قابل گریزی را تجربه می‌کند و به این برداشت می‌رسند که پاسخهای آنها تأثیری ندارد یک سؤال مهم از خودشان می‌پرسند: چه چیزی باعث درماندگی من شد؟»

اسناد علّی[۱۱] که فرد برای چنین وقایعی ارائه می‌دهد نقش تعیین‌کننده‌ای در انتظار شکست برای آینده ایفا می‌کنند. سه بعد در اسناد علّی وجود دارد که در ایجاد درماندگی برای وقایع آینده مهم‌اند:

۱ـ درونی ـ بیرونی

۲ـ با ثبات ـ بی‌ثبات

۳ـ کلی ـ اختصاصی

بین علت، سیر، عوامل زمینه‌ساز و پیشگیری از درماندگی آموخته در آزمایشگاه با اختلال افسردگی اساسی در زندگی واقعی شباهت­هایی وجود دارد.

[۱]. affective Priming

[۲]. Zajonc

[۳]. Bower

[۴]. associative network theory

[۵]. Node

[۶]. Link

[۷]. mood – congruent memory

[۸]. mood – dependent memory

[۹]. Ellis & Moore

 


دانلود پایان نامه روانشناسی : نظریه ­های افسردگی – مدل تکرار غیرارادی خود نظم بخش

نظریه ­های افسردگی – مدل تکرار غیرارادی خود نظم بخش

در طی چند دهه گذشته علاقه به نقش توجه متمرکز بر خود[۱] و فرآیند خود نظم‌بخشی در ایجاد رفتار ناکارآمد افزایش یافته است. یکی از این نظریه‌ها که از سوی پیزجنسکی[۲] و گرینبرگ[۳] و همکاران (۱۹۹۱) ارائه شده است، تحت عنوان مدل تکرار غیرارادی خود نظم‌بخشی[۴] مشهور است.

آنها این نظریه را اساس فرآیند توجه به خود برای تببین افسردگی واکنشی مطرح کرده‌اند. نظریه مذکور با ارائه مدل سیبرنتیک خود نظم‌بخشی، چارچوبی مفید برای کشف روابط درونی میان فرآیندهای انگیزشی و شناختی گوناگون دخیل در افسردگی فراهم می‌کند. به طور خلاصه، در مدل تکرار غیرارادی خود نظم‌بخشی چنین فرض شده است که افسردگی بدنبال از دست‌دادن منبع مهم ارزش شخصی و عزت نفس رخ می‌دهد  و این زمانی است که فرد در چرخه‌ای خود ـ نظم‌بخش که در آن هیچ پاسخی برای کاستن از اختلاف بین حالت واقعی موجود و حالت مطلوب وجود ندارد، گرفتار می‌شود. در نتیجه فرد گرفتار یک الگوی مداوم توجه متمرکز بر خود می‌شود که باعث افزایش عاطفه منفی، تحقیر نفس، ناکارآمدی و پیامدهای منفی دیگر و نیز یک سبک متمرکز بر فرد افسرده ساز می‌شود (مبینی، ۱۳۷۶).

آدرس سایت برای متن کامل پایان نامه ها

 

مدل سبک های پاسخی[۵]به افسردگی

پژوهش­ها نشان می‌دهد افرادی که افسرده می‌شوند شبه صفاتی دارند که ممکن است بر خلق آنها تأثیر بگذارند. اگر چنین حالتی رخ بدهد یعنی صفات شخصیت بر خلق اثر بگذارند، تفاوت­های فردی در صفات شخصیت، باعث بروز افسردگی به شیوه‌های مختلف می‌شود. برای مثال کلاین،  وندرلیچو شیا[۶](۱۹۷۷) معتقدند که خصوصیات شخصیتی پایدار نظیر وابستگی و بی‌نقص‌گرایی[۷] با کیفیت‌های متفاوت در بیان افسردگی ربط دارند. برخی از افراد ملال‌انگیز به طور منظم به جنبه‌های منفی اطلاعات بیشتر از جنبه‌های مثبت و خنثی توجه می‌کنند، خاطرات منفی بیشتری را به یاد می‌آورند و اطلاعات منفی را بیش از حد پردازش می‌کنند (سیگل[۸] و اینگرام، ۱۹۷۷).

پردازش منفی اطلاعات در حد بسیار زیاد را اندیشناکی[۹] گویند.

این دیدگاه که صفات شخصیتی خاص باعث ایجاد خلق مخصوصی می‌شوند و خود این خلق بر پردازش اطلاعات تأثیر می‌گذارد، به دیدگاه راستینگ و دهارت[۱۰] (۲۰۰۰) نزدیک است.

نولن ـ هوکسما[۱۱] (۱۹۹۳، ۲۰۰۰؛ نولن ـ هوکسما، پارکر و لارسون[۱۲]، ۱۹۹۴) براین اساس نظریه سبک­های پاسخی به افسردگی را بیان تفاوت­های فردی در سیر، مدت و رهایی از علائم افسردگی ارائه کرده است. او معتقد است که نوع پاسخ فرد به علائم افسردگی در مدت زمان تجربه آن علائم اثر می‌گذارد.

افرادی که سبک پاسخی آنها اندیشناکی است، بر علائم، علل ممکن و پیامدهای این علائم متمرکز می‌شوند. اندیشناکی یعنی تمرکز مداوم بر علل، معنا و پیامدهای علائم افسردگی. پاسخ­های اندیشناکی به افسردگی به عنوان رفتارها و افکاری تعریف می‌شوند که توجه فرد را به سمت علائم افسردگی و پیامدهای منفی آنها متمرکز می‌کند. محتوای شناخت­واره‌های افراد که سبک پاسخ اندیشناکی دارند گاهی اوقات شبیه به افکار خودآیند منفی است که به وسیله بک وهمکاران شرح داده شده است، اما این سبک پاسخی با افکار خودآیند یکی نیست. سبک پاسخی اندیشناکی مشتمل بر الگوهایی از رفتارها و افکاری است که توجه فرد را به سمت حالت هیجانی او متمرکز می‌کند و او را از هرگونه عملی که باعث برگرداندن توجه از خلق منفی می‌شود، باز می‌دارد.

سبک پاسخی اندیشناکی سبکی ناکارآمد است که باعث تداوم حالت افسردگی می‌شود. از طرفی سبک پاسخی توجه گردانیباعث کاهش علائم افسردگی می‌شود. دویس[۱۳]و نولن ـ هوکسما (۲۰۰۰) در پژوهشی به این نتیجه رسیدند که اندیشناکی یک سبک شناختی انعطاف ‌ناپذیر[۱۴]است.

مدل شناختی جدید بک از افسردگی

نظریه شناختی در مورد افسردگی در طی ۳۰ سال اخیر شاهد تغییراتی بوده است. طبق ضابطه‌بندی­ها رویکرد شناختی، عاطفه (هیجانی) یک حالت ذهنی است که در نتیجه ارزیابی محرک­های درونی یا بیرونی بوجود می‌آید.

در دیدگاه شناختی، طرحواره‌ها، اجزاء یا بلوک های سازنده برای بازنمایی درونی معنی به شمار می‌روند، پردازش اطلاعات در حالت اولیهدارای ویژگی­های زیر می‌باشد:

۱ـ پیچیده‌تر و تلفیقی‌تر است.

۲- خودآیند و بی‌تلاشاست و کمتر حالت تحلیلی دارد.

۳ـ برانگیخته است یعنی وقتی فعال شد به سیستم پردازش اطلاعات حاکم می‌شود.

۴ـ طرحواره مفهومی – شناختی[۱۵] است.

در افسردگی شیوه فقدان اولیه بر پردازش اطلاعات حاکم می‌شود. فعال‌سازی شیوه فقدان اولیه در شکل ۳ نشان داده شده است.

شکل۲-۳: فعال سازی شیوه فقدان اولیه در افسردگی(کلارک، بک و آلفورد، ۱۹۹۹، ص ۸۹)

ممکن است نسبتاً ساده باشد و یک مفهوم ساده را مثل میزبازنمایی کنند یا اینکه ممکن است پیچیده باشند و برای بازنمایی مفاهیم پیچیده‌تر بکار می‌روند. طرحواره‌ها دو ویژگی کلی دارند.

۱ـ ساختار طرحواره[۱۶]

۲ـ محتوای طرحواره[۱۷]

در دیدگاه شناختی جدید، انواع متفاوتی از طرحواره‌ها مطرح شده است. این طرحواره‌ها با عملکردها یا جنبه‌های متفاوت سیستم زیستی ـ روانی ـ اجتماعی[۱۸]مطابقت دارند.

اولین نوع طرحواره‌ها، طرحواره‌های شناختی ـ مفهومیهستند که برای انتخاب، اندوزش و تفسیر اطلاعات لازم و ضروری هستند. این طرحواره‌ها نقش اصلی را در شناخت درمانی افسردگی و نظریه شناختی بازی می‌کنند.

دومین نوع طرحواره‌ها، طرحواره‌های عاطفی[۱۹]هستند که ادراک حالت­های احساسی و ترکیبات متفاوت آنها را میسر می‌گردانند. طرحواره‌های عاطفی در راهبردهای روانی ـ زیستی که با زنده ماندن ارتباط دارد، نقش عملکردی دارند.

طرحواره‌های فیزیولوژیک[۲۰]سومین نوع از ساختارهای شناختی هستند که عملکرد و فرآیندهای جسمی را بازنمایی می‌کنند. این طرحواره‌ها محرک­های حسی ـ عمقی[۲۱]را که از احشاء و ماهیچه‌های بدن نشأت می‌گیرد، را پردازش می‌کنند. ناکارآمدی چنین طرحواره‌هایی منجر به آسیب روانی واز جمله اختلالات آسیمگی[۲۲]و خود بیمار انگاری[۲۳] می‌شود.

چهارمین نوع طرحواره‌ها، طرحواره رفتاری[۲۴]هستند. این طرحواره‌ها نشان‌دهنده رمزگان ذهنی گرایشی و برنامه‌های آمادگی برای عمل می‌باشند که به کنش­های خودآیند و هماهنگ شده بسیاری از پاسخ­های حرکتی که در رفتاری بیانی پیچیده دخالت دارند، اجازه بروز می‌دهند. طرحواره‌های انگیزشی[۲۵]رابطه نزدیکی با حیطه رفتاری دارند. این طرحواره که به سطوح مختلف فعالیت، جهت‌بخشی و پاسخدهی ربط دارند در موجود انسانی وجود دارند.

در دیدگاه شناختی، ساختارهای معنایی فرد ـ ویژه[۲۶] یا طرحواره‌ها با بنیاد ناکارآمدی شناختی در اختلالات هیجانی به شمار می‌روند و این مفهوم، اساس نظریه‌های شناختی در ۳۰ سال اخیر به شمار می‌رود. با این وجود، بک اخیراً مفهوم شیوه[۲۷] (سبک) را برای بازنمایی اطلاعات به کار بدره است.

شیوه نشانگر یک ساختار وسیع‌تر، تلفیقی‌تر و سازمان یافته‌تر در بازنمایی معناست. شیوه شامل مجموعه‌ای اختصاصی از طرحواره‌های شناختی ـ مفهومی، عاطفی، فیزیولوژیکی، رفتاری و انگیزشی است که برای کنارآمدن با خواستها و برنامه‌های موجود در ارگانیزم سازمان‌دهی می‌شوند.

پایان نامه

[۱]. self – focused attention

[۲]. Pyszczynski

[۳]. Greenberg

[۴]. self – regulatory Perseveration

[۵]. response style

[۶]. Klien, Wonderlich & Shea

[۷]. Perfectionsim

[۸]. Siegle

[۹]. rumination

[۱۰]. Rusting and Dehart

[۱۱]. Nolen – Hoeksme

[۱۲]. Parker & Larson

[۱۳]. Davis

[۱۴]. inflexible cognitive style

[۱۵]. cognitive – conceptual schemas

[۱۶]. schema structure

[۱۷]. schema content

[۱۸]. biopsychosocial

[۱۹]. affective schemas

[۲۰]. Physiological

[۲۱]. Proprioceptive

[۲۲]. Panic Disorder

[۲۳]. Hypochonderiasis

[۲۴]. Behavioural Schemas

[۲۵]. Motivational Schema

 


پایان نامه : سبب شناسی افسردگی

سبب شناسی افسردگی

 

عوامل زیست شناختی

پیش فرض نظریه­ های زیست­شناختی این است که علت  افسردگییا در ژن­ها نهفته است که از طریق توارث از والدین به فرزندان منتقل می­شود یا نارسایی عوامل فیزیولوژیائی که ممکن است پایه ارثی یا غیرارثی داشته باشد. یافته­ های مربوط به همزادان از ۱۹۳۰ به بعد بیانگر این است که عوامل ارثی موجب بروز نوعی افسردگی می­شوند. بسیاری از پژوهشگران، عوامل ارثی همراه با آنچه در زندگی شخصی به وقوع می­پیوند، یعنی ترکیب آمادگی­های ارثی و فشارهای روانی- محیطی را علت احتمالی افسردگی و رفتارهای ناشی از آن می­دانند.

یک زمینه عمده پژوهش درباره علل زیست شناختی افسردگی به نقش انتقال دهندگان عصبی مربوط است. سالهاست که نظریه کاتکولامین[۱] در مورد افسردگی حاکم بوده است (شیلد کراوت[۲]، ۱۹۹۵؛ به نقل از آزاد، ۱۳۸۴). این نظریه بیانگر آن است که افسردگی مربوط است به کمبود کاتکولآمین ها به خصوص نوراپی­نفرین درمحل گیرنده­های مخصوص در مغز. از طرف دیگر این تصور وجود دارد که علت مانی، فزونی نوراپی­نفرین در مراکز گیرنده عصبی است. نتایج پژوهش­ها بیانگر آن است که نوراپی­نفرین بر تغییر خلق و خو، احساسات شادی بخش و احساسات افسردگی موثر است (آزاد، ۱۳۸۴).

برای بسیاری از افراد، پایین بودن میزان دفع اپی­نفرین، در دوره­هایی از افسردگی ملاحظه شده است در حالیکه بالا بودن سطوح آن، خصوصیات دوره مانییا هیپومانی را تشکیل می­دهد.ارتباط کاتکولامین دیگری به نام دوپامین[۳] نیز با افسردگی شناخته شده است. دوپامین با گروه نورونهای مربوط به هماهنگی، تنظیم غذا و مایعات، اثرات هیپوتالاموس بر غده هیپوفیز، ظهورهیجان ارتباط دارد. سایر پژوهشگران نیز افسردگی را به انتقال دهنده عصبی دیگری به نام سروتونین[۴] مربوط دانسته ­اند (آزاد، ۱۳۸۴).

 

سایر عوامل نورو شیمیایی

هر چند در حال حاضر قرائن قطعی در دست نیست ولی ناقل های عصبی اسید آمینه (بخصوص گاما آمینو بوتیریک اسید[۵]) و پپتیدهای موثر بر اعصاب (بخصوص وازوپرسین[۶] و مواد افیونی درونزا[۷]) در فیزیویاتولوژی برخی اختلال های خلقی دخیل دانسته شده ­اند. بعضی از پژوهشگران اشاره نموده ­اند که سیستم­های پیام­برنده ردیف دوم[۸] نظیر آدنیلات سیکلاز[۹]، فسفاتیدیل اینوزیتول[۱۰]یا تنظیم کلسیم نیز ممکن است از نظر عصبی حائز اهمیت باشند. دو اسید آمینه گلوتامیت و گلیسین به نظر می­رسد که نوروترانسمیترهای عمده در سلسله اعصاب مرکزی باشند. گلوتامین[۱۱] و گلیسین[۱۲] به مکان­های وابسته به گیرنده ان. متیلدی. اسپارتیت[۱۳] وابستگی پیدا کرده و زیادی آنها می ­تواند اثرات مهمی روی اعصاب داشته باشد. هیپوکامپ تراکم بالایی از این گیرنده­ها را دارد بنابراین احتمال این وجود دارد که گلوتامیت در کنار کورتیزول بالای خون، واسطه اثرات عصبی- شناختی استرس مزمن باشد. تدریجاً شواهدی بدست می­آید که داروهای آنتاگونوسیت گیرنده ان. متیلدی. اسپارتیت نیز اثرات ضد افسردگی دارند (سادوک و سادوک، ۲۰۰۳؛ ترجمه پورافکاری، ۱۳۸۵).

دانلود مقاله و پایان نامه

کوچک بودن قطعات گیجگاهی، بی­نظمی محورهای عصبی- غددی در هیپوتالاموس، ترشح بیش از حد کورتیزول، بی­نظمی محور تیروئید، بی­نظمی در آزاد شدن هومون رشد، پایین بودن سطح سوماتوستاتین، نابهنجاری درالکتروآنسفالوگرافی، نظم نابهنجار ریتم­های شبانه روزی، فروزش[۱۴]در قطعات گیجگاهی و نابهنجاری­های ایمنی شناختی از عوامل زیست شناختی دیگر دخیل در اختلال افسردگی اساسی می­باشند (سادوک و سادوک، ۲۰۰۳­؛ ترجمه پورافکاری، ۱۳۸۵).

عوامل روان پویشی

فهم روان پویشی افسردگی که توسط زیگموند فروید آغاز و توسط کارال آبراهام گسترش یافت، دیدگاه کلاسیک افسردگی شناخته می­شود. این نظریه چهار نکته کلیدی دارد: (۱)- اختلال در روابط مادر– کودک در مرحله دهانی رشد (۱۸- ۱۰ ماه اول زندگی) موجب آسیب پذیری درمقابل افسردگی می­گردد. (۲)- افسردگی می ­تواند مربوط به فقدان واقعییا خیالی شیء محبوب باشد. (۳)- درون فکنی شیء از دست رفته یک مکانسیم دفاعی درگیر در مقابله با ناراحتی مربوط به فقدان شئ است. (۴)- چون شئ از دست رفته ترکیبی از احساس عشق و نفرت در بازمانده ایجاد می­ کند، احساس خشم ممکن است به درون شخص معطوف گردد (سادوک و سادوک،۲۰۰۳؛ ترجمه پورافکاری، ۱۳۸۵).

ملانی کلاین افسردگی را تظاهر پرخاشگری نسبت به افراد مورد علاقه تعبیر کرد چیزی که عمدتاً برداشت فروید بود. ادوارز بیبرینگ[۱۵]، افسردگی را تنش ناشی از خود ایگو، تلقی می­کرد تا بین ایگو و سوپرایگو. او افسردگی را پدیده­ای می­دانست که وقتی شخص از تضاد بین آرمان­های بالای خود و واقعیت موقعیت خود آگاه می­گردد، ظاهر می­شود. ادیت یاون حالت افسردگی را به حالت کودکی درمانده و فاقد نیرو که مقهور پدر و مادر دستور دهنده است، تشبیه کرد. سیلوانو آریتی[۱۶] مشاهده کرد که افراد افسرده زندگی خود را برای فردی دیگر گذرانده­اند تا برای خود. او فردی را که بیماران افسرده برای او زیسته اند، دیگری غالب[۱۷] نامید که ممکن است یک اصل، آرمان، موسسه یا یک فرد باشد. وقتی بیمار درمی­یابد که شخص با آرمان مزبور، هرگز به گونه ای که انتظارات بیمار برآورد شود پاسخ نخواهد داد، افسردگی ظاهر می­شود. تصور هینزکاهوت از افسردگی که از نظریه افسردگی خود ریشه گرفته است بر این فرض متکی است که خود در حال رشد، نیازهایی دارد که باید توسط والدین برآورده شده و احساس مثبت احترام به نفس و منسجم بودن به کودک بدهد. این نیاز­ها مشتملند بر تحسین، اعتماد بخشیدن، تصدیق و آرمانی­کردن. وقتی دیگران این اعمال را انجام نمی­دهند، فقدان شدید احترام به نفس ظاهر شده و به صورت افسردگی خودنمائی می­ کند (سادوک و سادوک، ۲۰۰۳؛ ترجمه پورافکاری، ۱۳۸۵). جان بالبی متعقد است که آسیب دیدگی اولیه و جدائی تروماتیک در کودکی زمینه ساز افسردگی است. گفته می­شود که فقدان­های بزرگسالی، تجربه فقدان در کودکی را احیا کرده و زمینه دوره­های افسردگی را فراهم می­ کند (سادوک و ساروک، ۲۰۰۳؛ ترجمه پورافکاری، ۱۳۸۵).

عوامل یادگیری

پیش فرض نظریه­ های یادگیری این است که افسردگی و فقدان تقویت به هم مربوطند. نبود تقویت ممکن است چند علت داشته باشد و  پاسخ­ها ممکن است به این علت تضعیف شوند که هیچ تقویتی دریافت نداشته یا حالتی ناخوشایند یا تنبیه کننده به دنبال داشته باشند.

لوین سوهن[۱۸] و همکارانش از پیشوایان تحقیق درزمینه افسردگی از دیدگاه یادگیری هستند. آنها به طور کلی چنین تاکید می­ کنند که پایین بودن مقدار واکنش­های رفتاری (برون شد[۱۹] رفتار) و احساسات غمگینی یا بدبختی که با افسردگی همراه می­شود به کمی تقویت مثبت و یا زیادی تجربه­های ناخوشایند مربوط است. این وضع به یکی از چند دلیل مختلف پدید می آید :

۱- محیط خود به خود، ممکن است مسئله­ای باشد. امکان دارد که در محیط، عوامل تقویت کننده کم یا تنبیه کننده زیاد باشد.

۲- شخص ممکن است فاقد مهارت­های اجتماعی برای جذب تقویت مثبت یا برای تطبیق موثر با حوادث تنفر انگیز و ناخوشایند باشد.

۳- به دلایلی در افرادی که مستعد افسردگی هستند، موارد تقویت کننده کمتر مثبت و موارد تنبیه کننده، بیشتر منفی به نظرشان می­رسد تا افرادی عادی (آزاد، ۱۳۸۴).

[۱].catecholamin

[۲]. Schildkraut

[۳]. dopamine

[۴]. serotonin

[۵]. gamma Amino Butyric Acid

[۶]. vasopressin (Antidiuretic Hormone)

[۷]. endogenous Opiates

[۸]. second  Messenger  Systems

[۹]. adenylate Cyclase

[۱۰]. Phosphatidylinositol

[۱۱]. glutamine

[۱۲]. glycine

[۱۳]. N. metil. D. spartite

[۱۴]. kindling

[۱۵]. Edwars  Bibring

[۱۶]. silvanoariti

[۱۷]. dominent Other

 


پایان نامه افسردگی – نظریه ­ها – نظریه شناختی

 

 احتمالاً با نفوذترین نظریه­ های روان­شناختی که امروزه درباره افسردگی وجود دارد، نظرگاه شناختی است. اساس این نظریه­ها این اندیشه است که یک تجربه معین ممکن است روی دو فرد تاثیر بسیار متفاوتی بگذارد. قسمتی از این تفاوت امکان دارد به دلیل روش متفاوت تفکر درباره آن حادثه و حدود شناخت آنها نسبت به آن باشد. یک شخص که به پیشرفت مورد انتظار خود نائل نمی­گردد ممکن است فکر کند که من شخص بی­فایده­ای هستم، هر کسی مرا ضعیف می­پندارد، اگر چنین نبود من برای این شغل انتخاب می­شدم. شخصی دیگر در همین وضع، ممکن است فکر کند که آقای  الف  بدین دلیل برای شغلی که من خواستار آن بودم، انتخاب شد که تجربه بیشتری در مذاکره و گفتگو داشت. واکنش­های فرد اول، پاسخ متعارف کسی است که ممکن است به افسردگی گرفتار شود (آزاد، ۱۳۸۴). ویژگی این نوع تفکر، زیاده روی در تعمیم است و یکی از خصایصی است که آرون بک در تفکر افراد افسرده یافته است. در حالت کلی طبق نظریه شناختی، افسردگی از دگرگونی­های شناختی خاص که در افراد مستعد افسردگی وجود دارد، ناشی می­شود. این دگرگونی­ها که طرحواره افسردگی زا[۱] نامیده می­شوند، الگوی شناختی هستند که داده ­های درونی و بیرونی را تحت تاثیر تجارب اولیه زندگی، تغییر یافته درک می­ کنند. آورن بک، یک سبک شناختی برای افسردگی فرض کرد که مرکب است از ۱- نگرش نسبت به خود- برداشت منفی از خود- ۲- نگرش نسبت به محیط – تجربه جهان بصورت متخاصم و پرتوقع ۳ – نگرش در مورد آینده- انتظار رنج و شکست. و درمان عبارت است ازتعدیل این دگرگونی­ها. اجزا نظریه شناختی در جدول زیر آمده است (سادوک و سادوک، ۲۰۰۳؛ ترجمه پورافکاری، ۱۳۸۵).

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

جدول۲-۲ : اجزا نظریه شناختی در اختلال افسردگی اساسی
جزء تعریف

مثلث شناختی

باورها در مورد خود، دنیا و آینده
طرحواره ها شیوه ­های سازماندهی و تعبیر تجارب
استنباط دلخواه اسثتنتاج خاص بدون قرائن کافی
انتزاع ویژه تمرکز روی جزئی واحد و نادیده گرفتن جنبه­ های مهمتر تجربه
تعمیم مفرط استنتاج مبتنی بر تجربه­ای کوتاه و باریک
بزرگ نمائی و کوچک نمائی بیشتر یا کمتر کردن اهمیت رخداهای خاص
شخصی سازی میل به خود ارجاعی بی­اساس رخدادهای بیرونی
مطلق نگری، تفکر دو وجهی طبقه ­بندی تجارب به همه یا هیچ، سیاه و سفید یا خوب و بد

نظریه اصالت وجودی

درحالیکه نقطه تاکید نظریه هایروان­پوبشی از دست دادن شیئ مورد علاقه به عنوان علت اصلی افسردگی است. نظریه­ های اصالت وجودی بر محور از دست دادن عزت نفس دور می­زنند. شی از دست رفته می ­تواند واقعی یا سمبلیک باشد مانند قدرت، مقام اجتماعی یا پول. ولی از دست دادن، فی نفسه نمی­تواند به اندازه تغییر حاصل در خود سنجی فرد بر پایه آن مهم باشد. بسیاری از افراد، خودپنداری خود را بر پایه اینکه چه کسی هستند یا چه چیزی دارند بنا می­ کنند. مثلا من رئیس کارخانه هستم، من همسر بازیگری مشهور هستم، همانند سازی­هایی از این قبیل، شخص خارجی و ارزش افراد را در اذهان خود فرد نشان می­دهد. نظریه­ های انسان­گرایی بر این فرض معتقدند که افسردگی زمانی ظاهر می­شود که اختلاف بین من آرمانی و من واقعی خیلی زیاد باشد به طوریکه برای شخص قابل تحمل نباشد و این اندیشه با شواهد تجربی به دست آمده به وسیله پژوهشگرانی که میزان خود ارزیابی افراد افسرده و غیر افسرده را بررسی کرده­اند، مطابقت دارد (آزاد، ۱۳۸۴).

 

عوامل شخصیتی

هیچ نوع صفت شخصیتی یا نوع شخصیت به عنوان زمینه ساز منحصر به فرد افسردگی شناخته نشده است. تمام انسان­ها با هر گونه الگوی شخصیتی، تحت شرایط مناسب ممکن است دچار افسردگی گردند. انواع شخصیت وسواسی-جبری، هیستریک، مرزی یا شخصیت­های ضد اجتماعی، پارانوئید و سایر انواع شخصیت که از مکانیسم­های دفاعی فرافکنی و برونی­سازی استفاده می­ کنند ممکن است در معرض خطر بیشتر برای افسردگی باشند.

مدل رفتاری لوینسون در خصوص افسردگی

مدل رفتاری لوینسون[۲] از افسردگی بر اساس نظریه یادگیری اجتماعی بندورا[۳] بنا شده است. افسردگی در این دیدگاه به عنوان تعامل شخص ـ رفتار ـ محیط» نگریسته می‌شود. این بدین‌معناست که احساس­ها و رفتار افسرده‌ساز با تغییر در محیط تحریک می‌شوند؛ هنگامی که تحریک شوند، رفتارهای افسرده‌ساز بر شرایط محیطی تأثیر منفی می‌گذارند و همین تغییرات، علائم افسرده‌ساز بعدی را بوجود می‌آورد و در نتیجه این چرخه معیوب[۴] همچنان ادامه می‌یابد. طبق مدل لوینسون میزان پایین تقویت مثبت وابسته به پاسخ، یا میزان بالای تجربه بیزاری‌آور[۵] عامل آشکارساز افسردگی است. بنابراین، وقتی که نتیجه رفتارهای فرد بازده مثبت کم یا میزان زیادی پیامد منفی به همراه داشته باشد، خلق، شناخت و رفتارهای افسرده‌ساز تحریک می‌شوند (ترپ و اولسون[۶]، ۱۹۹۰).

تقویت مثبت اندک، یا میزان زیاد تجارب بیزاری‌آور و ناخوشایند فرد باعث القاء خلق ملال‌انگیز در وی می‌شوند. سه دسته از عوامل منجر به کمبود تقویت مثبت وابسته به پاسخ می‌شوند. این عوامل عبارتند از:

۱ـ نقص در خزانه رفتاری شخص یا مهارت­ها؛ بنابراین مانع به دست آوردن تقویت مثبت می‌شوند.

۲- فقدان تقویت‌های موجود در محیط شخص یا تعداد زیادی ازتجارب بیزاری‌آور.

۳ـ کاهش توانایی برای لذت‌بردن از تجارب مثبت یا افزایش حساسیت بر تجارب منفی.

با این وجود عاطفه ملال‌انگیز و رفتار افسرده‌ساز می‌تواند پاسخ­های همراهی‌کننده را از محیط اجتماعی فرا بخواند، که خود این حالت بر تداوم و تقویت عاطفی ملال‌انگیز و رفتار افسرده تأثیر می‌گذارند.

به طور کلی شواهد تجربی نشان می‌دهد افراد افسرده در مقایسه با افراد غیر افسرده وقایع لذتبخش کمتری را تجربه می‌کنند.

رویکرد درمانی لوینسون یک سیستم زنجیری[۷] برای ارزیابی و درمان افسردگی است. در مرحله ارزیابی سه مسئله اصلی مورد توجه قرار می‌گیرد. اول اینکه میزان دسترس‌پذیری به تقویت باید مورد ارزیابی قرار گیرد. بخشی از این دسترس‌پذیری به سطح فعالیت‌ بیمار بستگی دارد زیرا بیمار احتمالاً حیطه فعالیت خود را برای رویارویی با منابع تقویت باید افزایش دهد. دومین مسئله ارزیابی نقص‌های مهارتی است (برای مثال جرأتمندی[۸]، مهارت­های اجتماعی) زیرا بیماری که مهارت‌های اجتماعی کافی دارد نسبت به بیماری که این مهارت­ها را ندارد، احتمالاً به تقویت­های مثبت بیشتری از محیط دست خواهد یافت، نهایتاً اینکه در این مدل به چگونگی تفسیر فرد از تقویت نیز تأکید شده است زیرا بیماری که بسامد (فراوانی) تقویت‌کننده، را کمتر از حد معمول برآورد کند بطور بالقوه خود را از دستیابی به تقویت‌کننده محروم می‌کند. بنابراین در مدل لوینسون رفتارهای بین فردی و عوامل شناختی نقش مهمی ایفا می‌کنند.

 

 

 

درمان در این مدل براساس یکسری مراحل قابل پیش ­بینی صورت می‌گیرد:

۱ـ تشخیص‌های افتراقی[۹]: پی‌بردن به مسئله با بهره گرفتن از ابزارهای خود گزارش و مصاحبه بالینی.

۲ـ تحلیل کارکردی (کنشی)[۱۰] از نقش فعالیت: تعیین دقیق تعاملات شخصـ محیط یا وقایع مربوط به افسردگی شخص با بهره گرفتن از برنامه وقایع خوشایند[۱۱] و برنامه وقایع ناخوشایند[۱۲].

از دیدگاه لوینسون، شناخت­واره‌ها و احساسات نسبت به تغییرات رفتار حساس می‌باشند و تغییر رفتار بر آنها تأثیر زیادی دارد. در نتیجه یک برنامه رفتاری هدفمند در اوایل درمان و تداوم آن در مسیر درمان از مومات اساسی درمان دراین رویکرد محسوب می‌شود.

لوینسون در پژوهش­های اخیر خود بر نقش عوامل شناختی نیز در بروز افسردگی تأکید کرده است (دابسون[۱۳] و جکمان ـ کرام[۱۴]، ۱۹۹۶).

مدل خویشتن‌داری رم

افسردگی در مدل خویشتن داری رم[۱۵]به عنوان نقص شناختی رفتاری در خویشتن‌داری مفهوم‌سازی می‌شود. این مدل بر پایه دیدگاه­های کانفر[۱۶] (۱۹۷۰، به نقل از بروین[۱۷]، ۱۹۸۸) مطرح شده است.

وی معتقد است وقتی در رفتار افراد گسیختگی بوجود آید یا اینکه در ایجاد کاری که قصد انجامش را داشته‌اند با شکست روبرو شوند، فرایند خود نظم بخش[۱۸] آغاز می‌شود. این فرایند سه مرحله دارد که مراحل اول آن مشاهده خود[۱۹] است. در این مرحله افراد به رفتار خود توجه می‌کنند و سعی بر این دارند که اعمال خود را بازبینی کنند. در مرحله دوم که ارزشیابی خود[۲۰] نامیده می‌شود آنها عملکرد واقعی‌شان را با هدفهای ذهنی یا سطح انتظار[۲۱] مقایسه می‌کنند و تلاشآنها این است که هرگونه اختلاف را از بین ببرند. مرحله نهایی، تقویت خود[۲۲] است. یعنی افراد در عوض دستیابی به اهداف، به خودشان پاداش می‌دهند یا اینکه در عوض نرسیدن به اهداف، خودشان را مورد تنبیه و سرزنش قرار می‌دهند.

رم بر همین اساس معتقد است کنترلی که افراد بر رفتارشان دارند می‌تواند به سه فرایند تقسیم شود:

۱ـ بازبینی ـ خود[۲۳]

۲ـ ارزشیابی ـ خود

۳ـ تقویت ـ خود

نقص در هر یک از این سه فرایند می‌تواند به افسردگی منجر شود.

۱ـ بازبینی ـ خود:

الف) افراد افسرده بطور انتخابی به وقایع منفی در محیط بیشتر توجه می‌کنند تا وقایع مثبت.

ب) افراد افسرده بطور انتخابی بر بازده فوری رفتار خود توجه می‌کنند تا بازده و نتایج بلندمدت.

۲ـ ارزشیابی ـ خود

الف) افراد افسرده مجموعه معیارهای سخت و لازم‌الاجرایی را برای ارزشیابی رفتارهای خود بر می‌گزینند.

ب) افراد افسرده برای رفتارهایشان از اسنادهای منفی استفاده می کنند. برای مثال آنها بازده مثبت را به عوامل بیرونی و بازده منفی را به عوامل درونی نسبت می‌دهند.

۳ـ تقویت ـ خود

الف) در نتیجه دو مرحله قبل، افراد افسرده تقویت مثبت کافی برای خود در نظر نمی‌گیرند و با کمبود تقویت مثبت روبرو می‌شوند.

ب) افراد افسرده برای خودشان خود ـ تنبیهی[۲۴] افراطی در نظر می‌گیرند یعنی اینکه در اثر نرسیدن به معیارهایشان، خود را مورد تنبیه شدید قرار می‌دهند (توادل[۲۵] و اسکات[۲۶]، ۱۹۹۱).

مدل شناختی ـ بالینی بک

نظریه‌های شناختی درباره اختلال هیجانی[۲۷] مانند نظریه طرحواره[۲۸] بک بر این اصل بنا شده است که اختلال روان‌شناختی به آشفتگی و نقص در تفکر ربط دارد، مخصوصاً اضطراب و افسردگی که با افکار خودآیند منفی و تحریفهایی در ادراک‌ها مشخص می‌شوند. افکار یا تفسیرهای منفی از فعال‌سازی[۲۹] باورهای ذخیره شده در حافظه بلندمدت به وجود می‌آیند. هدف شناخت درمانی اصلاح افکار و باورهای منفی و رفتارهای مرتبط با آنهاست که باعث تداوم آشفتگی روان شناختی هستند. مؤلفه‌های اصلی نظریه طرحواره‌ها در خصوص اختلالات هیجانی را می‌توان در شکل ۱ نشان داده شده است.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

تشکیل طرحواره‌های ناکارآمد

 

 

 

 

رویداد حساس

 

 

تجربهیادگیری

 

 

سوگیریهای شناختی

 

 

پاسخهای رفتاری

 

 

اضطراب / افسردگی

 

 

افکار خودآیند منفی

 

 

فعال‌سازی طرحواره

 

 

 

 

 

 

 

شکل۲-۱: نظریه طرحواره‌ها از اختلالات هیجانی (و[۳۰]، ۲۰۰۰)

 

طبق این رویکرد، اختلال هیجانی به فعال‌سازی طرحواره‌های ناکارآمد ربط دارد. طرحواره‌ها، ساختارهای حافظه محسوب می‌شوند که از دو نوع اطلاعات تشکیل شده‌اند:

الف) باورها[۳۱]

ب) مفروضه‌ها

باورها، سازه‌های مرکزی هستند که ماهیت غیر مشروط دارند (برای مثال من بی‌ارزشم»، جهان جایگاه خطرناکی است») و به عنوان حقایقی در مورد خود و جهان پذیرفته می‌شوند. مفروضه‌ها ماهیتی مشروط دارند و نشانگر وابستگی بین وقایع و ارزشیابی خود می‌باشند (برای مثال اگر من علایم جسمی غیرقابل تبیینی داشته باشم به این معناست که حتماً به یک بیماری خطرناک مبتلا شده‌ام»). این طرحواره‌های ناکارآمد که خاص اختلال هیجانی می‌باشند نسبت به طرحواره‌های افراد عادی سخت‌تر غیرقابل انعطاف‌تر و عینی‌تر هستند. محتوای چنین طرحواره‌هایی خاص یک اختلال است (فرضیه محتوی اختصاصی). طرحواره‌های اضطراب از باور و مفروضه‌هایی در مورد خطر و ناتوانی برای مقابله تشکیل شده‌اند. در افسردگی کانون اصلی طرحواره بر حول مثلث شناختی منفی[۳۲] متمرکز است، به این صورت که تجارب اولیه، پایه‌ها و بنیادهایی برای شکل‌گیری مفاهیم منفی در مورد خود، آینده و جهان بیرونی فراهم کرده است. وقتی که طرحواره‌های ناکارآمد فعال شوند، باعث ایجاد سوگیریهایی در جستجو و تفسیر اطلاعات می‌شوند. این سوگیری‌ها در سطح روبنایی به صورت افکار خودآیند منفی در ساخت هشیاری بروز می‌کنند (و، ۲۰۰۰).

نظریه بک در مورد افسردگی چهار مؤلفه دارد که همگی ‌آنها شناختی هستند و به وقایع درونی ربط دارند (فری، ۲۰۰۰). این چهار مؤلفه عبارتند از:

الف) افکار خودآیند

ب) طرحواره‌ها

ج) خطاهای منطقی[۳۳]

د) مثلث شناختی

افکار خودآیند، پدیده‌هایی گذرا محسوب می‌شوند. آنها جمله‌ها یا عبارتی هستند که در ساخت هشیاری به صورت تصویر ذهنی، جمله یا کمله نشان داده می‌شوند. این افکار کوتاه و اختصاصی‌اند، بعد از واقعه سریعاً رخ می‌دهند،ممکن است فقط در یک جمله بروز نکنند بلکه در چند کلمه یا تصویر ذهنی کلیدی تجربه می‌شوند و علاوه بر این از یک تفکر دقیق و منطقی نشأت نمی‌گیرند. این افکار در لحظه وقوع منطقی به نظر می‌رسند و افرادی که مشکلات هیجانی مشابهی دارند اغلب افکار خودآیندشان شبیه به یکدیگر است.

طرحواره‌ها ساختارهای پایداری هستند که در سازمان‌بندی شناختی فرد جای گرفته‌اند و به عنوان گذرگاهی برای خلاصه‌کردن تجارب فرد در جهان استفاده می‌شوند. طرحواره‌ها باعث نظم بخشی به رفتار فرد می‌شوند.

مفهوم طرحواره‌ها، اساس نظریه‌های شناختی درباره آسیب‌شناسی روانی و شناختی درمانی را تشکیل می‌دهند. نایسر[۳۴] (۱۹۷۶) که از جمله روان‌شناسان شناختی است معتقد است که طرحواره‌ اطلاعات را از طریق حواس می‌گیرد و خود این طرحواره به وسیله آن اطلاعات تغییر می‌یابند و اعمال و فعالیتهای جستجوگرانه را جهت می‌بخشند، اطلاعات بیشتری جذب میکنند و متعاقب آن خود‌آنها نیز تغییر می‌کنند (به نقل از هولون و گاربر[۳۵]، ۱۹۸۲). طرحواره مبنای پردازش اطلاعات بشمار می‌رود و کل اطلاعات وارد شده به سیستم شناختی باید در طرحواره‌ها پردازش شوند (کیسلر[۳۶]، ۱۹۹۶، وین فری و گلدفرید[۳۷]، ۱۹۸۶).

امروزه شناخت درمانگران و از جمله بک برای درمان اختلالات شخصیت، درصدد تغییر طرحواره‌های ناسازگار اولیه»[۳۸] هستند و از این نظر اختلالات شخصیت در قالب طرحواره‌های ناسازگار ضابطه‌بندی می‌شوند (یانگ[۳۹]، ۱۹۹۹؛ اسپری[۴۰]، ۱۹۹۹؛ دیویدسون[۴۱]، ۲۰۰۰).

طرحواره‌ها قوانینی دقیق هستندکه ناظر بر پردازش اطلاعات و رفتار می‌باشند. به لحاظ تاریخی مفهوم طرحواره از نوشته‌های کانت، سرچشمه گرفته است. طرحواره‌ها در حافظه به عنوان تعمیم‌ها یا الگوهای نخستین[۴۲] از تجارب خاص زندگی ذخیره می‌شوند و به عنوان قالبی برای جهت‌دهی، معنابخشی و متمرکزکردن تمام اطلاعات وارده عمل می‌کند.

در حقیقت طرحواره، به فرایندهای شناختی هشیار نظیر توجه، رمزگردانی، به یادسپاریو استنباطجهت می‌دهند (میلون[۴۳]، ۱۹۹۹).

خطاهای منطقی مؤلفه سوم دیدگاه بک به شمار می‌روند. منظور از خطای منطقی اشتباهاتی هستند که در فرایند استدلال روی می‌دهند (فری، ۲۰۰۱).

فریمن[۴۴] (۱۹۸۳؛ به نقل از شارف[۴۵]، ۲۰۰۱) هشت خطای منطقی را ذکر کرده است. این خطاهای منطقی عبارتند از: تفکر دو قطبی[۴۶]، فاجعه‌سازی[۴۷]، تعمیم بیش از حد[۴۸]، انتزاع انتخابی[۴۹]، استنباط دلبخواهی[۵۰]، بزرگ انگاری یا کوچک نمایی[۵۱]، برچسب‌کردن.

تفکر دو قطبی: این خطای شناختی با نهایت افراط در نظر گرفته شده و معمولاً شامل تفکر همه یا هیچ است.

فاجعه‌سازی: در این خطای شناختی فرد در واقعه چنان اغراق می‌کند که نتایج و پیامدهای فاجعه‌باری را به آن نسبت می‌دهند.

تعمیم بیش از حد: قانونی است که بر پایه یک واقعه منفی کوچک، فرد تفکر خود را با تعمیم بیش از حد دچار تحریف می‌کند.

انتزاع انتخابی: برخی اوقات افراد یک ایده یا فکر را از یک واقعه به گونه‌ای انتخاب می‌کند که از تفکر منفی آنها حمایت می‌کند.

استنباط دلخواهی: نتیجه‌گیری که با شواهد یا حقایق جور در نمی‌آید یا اینکه با آنها در تضاد است. دو نوع استنباط دلخواهی وجود دارد که عبارتند از ذهن‌خوانی[۵۲] و پیش‌بینی منفی[۵۳].

بزرگ‌ انگاری یا کوچک شماری: این حالت وقتی رخ می‌دهد که افراد نقایص خود را بزرگ جلوه می‌دهد یا اینکه نکات مثبت را کوچک می‌شمارند  و به آنها بهایی نمی‌دهند.

برچسب‌زدن یا برچسب‌ ناروا زدن: دیدگاهی منفی درباره خود که با برچسب‌زدن به خود بر پایه خطاها یا اشتباهات صورت می‌گیرد. در برچسب‌زدن یا برچسب‌ ناروا زدن افراد اغلب احساس نادرستی از خود یا هویت خود به وجود نمی‌آورند.

شخص‌سازی: واقعه‌ای منفی را که به فرد ربط ندارد به خودش ارتباط می‌دهد.

مؤلفه چهارم دیدگاه بک، مثلث شناختی است که به محتوای تفکر ربط دارد. هم افکار خودآیند و هم طرحواره‌ها محتوی دارند و خطاهای منطقی به عنوان سوگیری عمل کرده و باعث افراط هر چه بیشتر افکار خودآیند منفی و طرحواره‌ها می‌شوند (فری، ۲۰۰۰).

 

به عقیده بک، خلق غمگین و نارسایی‌های انگیزشی و آغازش‌گری در افراد افسرده بر اثر شناخت واره‌های منفی درباره خویشتن، جهان و آینده ایجاد می‌شود. وقتی خلق افسردگی شکل گرفت و انگیزه برای کار و فعالیت کاستی یافت و نومیدی و بدبینی ریشه گستراند، طرحواره شناختی افسردگی استحکام بیشتری پیدا می‌کند و بدین‌ترتیب یک نظام پسخوراند مارپیچی ایجاد می‌شود که بک آن را مارپیچ نزولی در افسردگی»[۵۴] نام می‌نهد: یعنی بیمار هر قدر منفی‌تر می‌اندیشد، احساس بدتری پیدا می‌کند و هر قدر احساس ناخوشایندتری پیدا می‌کند، منفی‌تر می‌اندیشد (قاسم‌زاده، ۱۳۷۹). مدل کلی افسردگی از دیدگاه بک در شکل ۲ـ۳ نشان داده شده است.

[۱]. depressegenic  Schema

[۲]. Lewinson

[۳]. Bendura

[۴]. vicious Cycle

[۵]. aversive

[۶]. Thorpe & Olson

[۷]. sequential

[۸]. assertiveness

[۹]. differential Diagnosis

[۱۰]. functional Analysis

[۱۱]. Pleasant Events Schedule

[۱۲]. unpleasunt Schedule

[۱۳]. Dobson

[۱۴]. Jackman – Cram

[۱۵]. Rehm

[۱۶]. Kanfer

[۱۷]. Berwin

[۱۸]. self – Regulation

[۱۹]. self – Observation

[۲۰]. self – Evalution

[۲۱]. level Asprition

[۲۲]. self – Reinforcement

[۲۳]. self – Monitoring

[۲۴]. self – Punishment

[۲۵]. Twaddle

[۲۶]. Scott

[۲۷]. emotional Disorder

[۲۸]. schema

[۲۹]. activation

[۳۰]. Wells

[۳۱]. assumption

[۳۲]. negative cognitive triad

[۳۳]. logical errors

[۳۴]. Nieser

[۳۵]. Hollon & Garber

[۳۶]. Kiesler

[۳۷]. Winfery & Goldfried

[۳۸]. Early Maladaptive Schema (EMS)

[۳۹]. Young

[۴۰]. Sperry

[۴۱]. Davidson

[۴۲]. Prototype

[۴۳]. Millon

[۴۴]. Freeman

[۴۵]. Sharf

[۴۶]. Dichotomaous Thinking

[۴۷]. Catastrophizing

[۴۸]. Over Generalization

[۴۹]. Selective Abstraction

[۵۰]. Arbitrary Inference

[۵۱]. Magnification or Minimization

[۵۲]. mind reading

 


شیوع اختلال افسردگی اساسی

افرادی که دستخوش یک یا چند حمله افسردگی اساسی بدون وجود دوره­های مانی می­شوند، تحت عنوان افسردگی اساسی نام برده شده ­اند. این اختلال عموماً با مسائل عمده بهداشتی همراه است. میزان شیوع این اختلال در ایالت متحده امریکا در حدود ۱ تا ۲ درصد برای مردان و ۳ الی ۶/۴ درصد برای ن گزارش شده است (میر[۱]و دیگران، ۱۹۸۴؛ به نقل از آزاد، ۱۳۸۴). خطر این اختلال در طول زندگی یعنی درصد کسانی که در بعضی از مراحل زندگی خود افسردگی اساسی را تجربه نموده ­اند، درمردان ۸-۲ درصد و در ن ۲۶-۲۰ گزارش شده است (بوید[۲] و وسیمن[۳]، ۱۹۸۱؛ به نقل آزاد، ۱۳۸۴). در بین کسانی که در بیمارستان­های روانی بستری می­شوند بیشترین فراوانی، مربوط به اسکیزوفرنی و پس از آن افسردگی است. اما در مراکز بالینی خارج از بیمارستان، بیماران افسرده بیشترین درصد را شامل می­شوند به نحوی که تخیمن زده شده است یک سوم کل بیماران روانی را تشکیل دهند (وودروف و دیگران، ۱۹۷۵؛ به نقل از آزاد، ۱۳۸۴). برآوردهای  جدید حاکی از آنست که ۱۶ درصد جمعیت، حداقل یک دوره افسردگی را در نقطه­ای از زندگی شان تجربه خواهند کرد (کسلر و همکاران، ۲۰۰۳). به علاوه افرادی که یک دوره افسردگی اساسی را تجربه می­ کنند درخطر بالایی برای دوره­های افسردگی بعدی قرار می­گیرند و با هر دوره، خطر دورهای بعدی به طور معنی­داری افزایش می­یاید (مولر و همکاران، ۱۹۹۹).

جنس: مطالعات بین المللی بدون ارتباط با کشور تحت مطالعه، افسردگی یک قطبی را در زن­ها دو برابر شایعتر از مردان نشان داده است. فرض شده است که علل این تفاوت ممکن است مربوط به تفاوت­های هورمونی، اثرات زایمان و عوامل استرس زای روانی- اجتماعی متفاوت برای زن و مرد و مدل­های رفتاری درماندگی آموخته شده باشد (سادوک و سادک، ۲۰۰۳ ترجمه پورافکاری، ۱۳۸۵).

سن: سن متوسط شروع اختلال افسردگی حدود ۴۰ سالگی است. در تقریباً ۵۰ درصد بیماران، سن شروع بین ۵۰-۲۰ سالگی می­باشد. اختلال ممکن است در کودکی یا سالمندی هم شروع شود هر چند ندرتاً چنین است. ولی بعضی از داده ­های همه گیر شناختی جدیدحاکی از آن است که میزان بروز این اختلال، احتمالاً در افراد زیر ۲۰ سال درحال افزایش است (سادوک و سادوک، ۲۰۰۳؛ ترجمه پورافکاری، ۱۳۸۵).

وضعیت تاهل: افسردگی یک قطبی در افرادی که فاقد رابطه بین فردی نزدیک هستند یا از همسر خود طلاق گرفته و یا جدا شده اند بیشتر دیده می­شود.

ملاحظات اجتماعی- فرهنگی: بین طبقه اجتماعی و افسردگی یک قطبی رابطه ای وجود ندارد. فقط اینکه افسردگی در مناطق روستایی بیشتر از مناطق شهری دیده می­شود.

[۱]. Myers

[۲]. Boyd.

 


پایان نامه : علل افت تحصیلی از نظر گزارشگران یونسکو:

علل افت تحصیلی از نظر گزارشگران یونسکو:

آمارهای موجود در ۲۰ کشور جهان نشان می دهد که نسبت تکرار سالهای تحصیلی در ۴۲ کشور آفریقایی ۱۶ درصد در ۲۴ کشور آمریکای لاتین  و جزایر کارائیب ۱۲ درصد و در ۳۲ کشور آسیا و اقیانوسیه ۸ درصد و در ۲۳ کشور منطقه اروپا و شوروی ۲ درصد بوده است و نسبت متوسط همه این نواحی ۱۰ درصد می باشد از این تعداد ۴۲ کشور را از گروه کشورهای در حال توسعه است ۵۹ کشور باقی مانده نسبت افت تحصیلی بین ۱۰ تا ۴۷ درصد دارا می باشند که در کشورهای آسیا و اقیانوسیه بین ۰ تا ۱۸ درصد می باشد(گزارشات یونسکو۱۳۶۵).

پایان نامه

 

  • فقر مالی
  • سوء تغذیه
  • بی سوادی والدین
  • تجربه اندک معلمین آموزش ندیده که موجب عدم توانایی آنها در امور زیر می شود
  • تنظیم اوقات کلاس و پیشبرد برنامه های درسی به طور صحیح و موثر
  • تنظیم ساعات و برنامه های اضافی برای دانش اموزان ضعیف
  • تشخیص مشکلات و ناراحتیهای کلاس و تلاش برای رفع آنها
  • شناخت روحیه و رفتار تک تک دانش آموزان
  • طراحی و تهیه مواد آموزشی از منابع و امکانات
  • نوآوری در کلاس و ابداع روش های نوین اموزشی
  • نبودن انگیزه های کاری لازم
  • وجود معلمین بی علاقه نسبت به حرفه آموزگاری
  • نبودن حداقل امکانات برای تحصیل
  • نبودن یا نامناسب بودن مواد آموزش
  • سهل الوصول نبودن امکانات و مواد آموزشی
  • بی توجهی جامعه نسبت به فرایند آموزش و برنامه های درسی
  • بی ارتباط بودن برنامه های مدارس با نیازها ،اولویتها و خواسته های جامعه مهاجرتهای گروهی
  • عدم توانایی مدرسه در ایجاد محیطی پر تفاهم و نیز برقراری نظام مشاوره و همکاری
  • بی بهره ماندن دانش اموزان از مشاوره و هدایت تحصیلی توسط مشاورین
  • بی توجهی نسبت به اصلاح امکانات فیزیکی مدرسه
  • تفاوتهای مذهبی و فرهنگی و زبانی

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

شیوه های مقابله با افت تحصیلی :

در سال ۱۹۸۴ دفتر منطقه ای یونسکو با توجه به نتایج مطالعات و تحقیقاتی که در زمینه عدم پیشرفت تحصیلی انجام گرفت با کشورهای هند , نپال , پاکستان ،هندوستان، تایلند و فیلیپین راهبردهایی معرفی کرد تا انها را به منظور جلوگیری از پدیده افت تحصیلی مورد استفاده قرار دهند (توکلی ،مهین ۱۳۷۷).

  • کلاسهای تابستانی : این طرح ویژه دانش اموزانی اجرا می شود که پیشرفت اندکی از کلاسهای عادی و روزمره مدارس خود نصیبشان شده است.کلاسهای تابستانی در خلال ۵ تا ۶ هفته از ایام تعطیلات تابستانی و هر روز ۳ تا ۴ ساعت برگزار می گردد.
  • سال تحصیلی قابل انعطاف در هر مدرسه بخصوص در این طرح دوره تحصیلی منظمی در نظر گرفته می شود و برای هر درس ساعات کافی ملحوظ میگردد اما آغاز و پایان سال تحصیلی و ایام تعطیلی مدارس بسته به نیازمندیها و فعالیتهای مربوط به تامین معیشت افراد جامعه تعیین می شود.
  • برنامه تحصیلی فشرده : در این طرح سال نامه کار مدرسه از ۱۸۰ روز به حداکثر ۱۲۰ روز تقلیل می یابد این تعدیل در برنامه آموزش ایجاب می کند که در زمان کار و برنامه آموزشی نیز تعدیلی صورت گیرد.
  • برنامه کمک به دانش آموزان : کمک مدرسه به صورت نقدی یا تهیه و در اختیار گذاشتن لوازم مدرسه و نیازمندیهای غذایی دانش آموزان انجام میگیرد این طرح در مورد آن دسته از خانواده های تهیدست در نظر گرفته می شود که فرزندان آنها ،علاقه میل و توانایی ماندن در مدرسه و ادامه تحصیل را دارند.
  • آموزش در منزل دانش آموز: در این طرح معلم کلاس یا یک معلم دیگر در منزل به ملاقات دانش آموز می رود و در همان جا به او درس می دهد
  • کلاسهای شیفت عصر : این طرح با تشکیل کلاسهای سه ساعته که از ساعت ۵/۵ عصر تا ۵/۸ چند روز در هفته برگزار میگردد به اجرا در می آید.
  • طرح برنامه ویژه برای تقویت دانش آموزان و رفع اشکال انها : این برنامه در برگیرنده دانش آموزان علاقمندی است که تواناییها و نیازمندیهای متفاوتی دارند و برای دانش آموزان دارای تواناییهای پایین بیشتر قابل استفاده است.
  • طرح تشکیل کلاس در همسایگی دانش آموز : این طرح با استقرار در کلاسهای رفع اشکال در خانه معلم و یا هر مکان دیگری که دانش آموزان به آن دسترسی بیشتری دارند اجرا می شود.
  • طرح دوستان : مشخصه عمده این طرح آن است که از بین دانش اموزانی که معدل بالا دارند و در بین دانش اموزان محبوب هستند فردی بعنوان دوست و همکار دانش آموز ضعیف تر انتخاب می شود این فرد می تواند به دوست آسیب پذیر خود در زمینه درک و دریافت بهتر آموزش های مدرسه یاری رساند.

۱۰ – طرح آموزش ترمیمی (جبران ) علاوه بر موارد فوق طرح جالب توجه دیگر طرح مدرسه سیار است. این طرح از جمله تدابیری است که در برخی از کشورها از جمله فرانسه و بلژیک برای مقابله با افت تحصیلی و ترک تحصیل دانش اموزان و نوجوانان طبقه محروم و بالابردن مشارکت اجتماعی ساکنان آن مناطق به کار گرفته می شود.

 

 

 

 

 

 

مقابله با افت تحصیلی در کشورهای آسیا و اقیانوس آرام :

بررسی مسائل آموزش و پرورش در برخی از کشورهای آسیا و اقیانوس آرام مانند هندوستان ، پاکستان ،بنگلادش، فیلیپین و تایلند از طریق گزارشهای یونسکو نشان می دهد که این کشور ها نیز در زمینه عوامل بازدارنده تحصیلات دانش آموزان با کشور ما مسائل مشترکی دارند .این تحقیقات بخصوص نمودار این واقعیت است که هر جا فقر بیشتر باشد شکست تحصیلی نیز عمیق تر است.

این گزارشها ،راهبردها و اقداماتی که این کشورها برای مبارزه با پدیده افت و ترک تحصیلی انجام داده اند و نتایج موفقیت آمیز و اقدامات انجام شده را منعکس میکنند.برخی از راهبرهای موفقیت آمیز کشورهای آسیا و اقیانوس آرام در زمینه جلوگیری از افت تحصیلی به شرح زیر است:

اقدامات سازمانی : در بین اقدامهای سازمانی ، ارتقاء اتوماتیک دانش آموزان از همه  رایج تر است در این روش به دانش آموزان اجازه می دهند بدون گذراندن امتحان به کلاس بالاتر بروند بدیهی است این اقدام با اقدامات تربیتی و برخوردار از مربیان و معلمان با صلاحیت انجام میگیرد.در این روش جای گزینی ارزشیابی مستمر به جای امتحانات روشی برای افزایش قدرت نگهداری مدرسه می باشد.

  • اقدامات تربیتی :

این اقدامات شامل توسعه مراکز تربیت معلم ،بهبود برنامه های آموزشی ضمن خدمت و نیز گسترش دوره های پیش دبستانی بخصوص در محلات فقر نشین شهری می باشد.

  • اقدامات انگیزشی و مادی :

شامل تغذیه رایگان ، استفاده از لوارم التحریر و لباس رایگان ، به ویژه برای دختران ، ارائه امکانات خاص مانند دوچرخه به دانش آموزان روستاهای دور افتاده ،اهدای بورس و هزینه تحصیلی برای دانش آموزان می باشد.

 

  • مشارکت اولیاء و جامعه ملی :

این اقدام به منظور علاقمند کردن آنها به تحصیل و جلوگیری از افت تحصیلی می باشد.تشریک مساعی اولیا شامل شرکت در انجمنهای اولیاء و مربیان و کمک گرفتن از آنها در اداره کلاس و مدرسه تا ساختن و تجهیز مدرسه به کمک خود آنان می باشد.

  • اقدامات غیر رسمی :

این اقدامات با بهره گرفتن از امکانات محلی و ایجاد فضاهای آموزشی اضافی انجام میگیرد.برای مثال ،نهادها یا سازمانها می توانند بعنوان مکمل مدرسه عمل کنند و در


پایان نامه شیوه‌های آموزش مهارتهای اجتماعی

شیوه‌های آموزش مهارتهای اجتماعی

قبل از شروع آموزش مهارتهای اجتماعی باید این امر روشن شود که چه مهارت‌هایی برای آموزش به کودکان و نوجوانان حائز اهمیت است. در تعیین این مهارتها باید چند نکته را مشخص کرد از جمله مرحله رشد کودک که در سرعت بخشیدن یابه تاخیر انداختن آموزش و کسب مهارت مؤثر است. بافت فرهنگی و موقعیتی، و نیز دیدگاه های کسانی که در محیط پیرامون فرد هستند مثل والدین، همسالان و معلمان در تعیین نوع مهارت دخیل می‌باشند، ‌گاه میان برداشت بزرگسالان از مهارتهای اجتماعی مورد نیاز کودکان و نوجوانان تفاوت بسیار به چشم می‌خورد و مهارتها بر حسب موقعیت متفاوت به نظر می‌رسند. مثلا معلمان در کلاس درس، آن دسته از رفتارهای اجتماعی را که به آموزش مهارتهای تحصیلی کمک می‌کنند ارزشمند می‌دانند. گرشام (۱۹۸۴) معتقد است نتایج مهم اجتماعی تعلیم مهارتهای اجتماعی به کودکان را می‌توان شامل مواردی چون پذیرش در گروه همسالان مورد قبول بزگسالان خاص قرار گرفتن سازش با محیط تحصیلی، عمل به عقل سلیم و عدم ارتباط با دستگاه قضایی نوجوانان دانست.

ظاهراً نتایج مطلوب در انتخاب مهارت‌های اجتماعی برای آموزش به کودکان عامل مهمی در تعیین محور آموزش به شمار می‌آید، زیرا اگر مثلا هدف پذیرش کامل همسالان در مقابل موفقیت کلاسی یا روابط اصلاح شده خانه مطرح باشد، نحوه تأکید تفاوت می‌کند (کارتلج و میلبرن، ۱۹۸۵).

دانلود مقاله و پایان نامه

ساکس و همکاران اظهار کرد که آموزش مهارت‌های اجتماعی برای جوانان با نقص بینایی بسیار مهم است. آنها ذکر کردند که اگر کودکان اساس مهارتهای تعاملات اجتماعی شان را در سالهای اولیه توسعه ندهند، توانایی شان برای موفقیت به عنوان یک بزرگسال هم در کار و هم در زندگی شخصیشان ممکن است تحت تأثیر قرار گیرد.

ضرورت پرورش مهارت‌های اجتماعی کودک، در بسیاری از موارد زمانی احساس می‌شود که درافراد رفتار نامطلوب به چشم می‌خورد و علت آن نبود رفتار مطلوب در مجموعه رفتارهای فرد است، طبق نظر فوق، انتخاب رفتار مطلوب به جای رفتارهای مساله‌ساز به عوامل بسیاری بستگی دارد، که معمولاً ارزیابی ذهنی افراد ذیربط از آن جمله است. این توانش‌ها راه های اجتماعی مناسبی برای ابراز احساس‌ها، عدم توافق‌ها و یا درخواست برای تغییر رفتار غیرمعمول دیگری فراهم می‌آورند. شیوه‌های آوزش به نابینایان بدین قرار است:

۱- تدریس آموزش[۱]: در جلسات اولیه مسائل کلی مهارت‌های اجتماعی به نوجوانان آموزش داده می‌شود. این آموزش می‌تواند به صورت نوبتی [۲] یا ادای ساده کلامی اجرا شود که شامل اطلاعاتی در زمینه مهارتهای اجتماعی است. این روش مستقیم است و محتوای آن بعداً توضیح داده می‌شود.

۲- الگوسازی[۳]: الگو یک تکلیف بسیار مهم برای تعلیم مهارتهای اجتماعی است جنبه‌ی اساسی الگو‌سازی آنست که ما می‌توانیم رفتارها یا مهارتها یا استراتژیهای مقابله‌یی خاصی را بدون توضیح کسل‌کننده و نامرتب نشان دهیم. برای الگو‌سازی می‌توان از نوارهای ویدیویی استفاده کرد که درآنها شیوه‌های پاسخ به موقعیت‌ها توسط نوجوانان نمایش داده می‌شود. رهبر گروه شاید یک فرد را که از گروه انتخاب شده است دعوت کند و از او بخواهد مهارت‌های خاصی را به نمایش بگذارد. بنابراین وقتی یک موقعیت بازی نقش در گروه مطرح شد طریقه‌ی مقابله این نقش را به دیگران نشان می‌دهد. سرانجام الگو‌سازی می‌تواند برای نشان دادن راه های غیر مؤثر برخورد با موقعیت مفید باشد. اگر اعضای گروه از یک موضوع ترس داشتند، خود درمانگر می‌تواند این نقش را بازی کند و به اعضا اجازه دهد که عملکرد او را نقد کنند. بر اساس الگو‌سازی و بحث روی موضوع چه نباید کرد، گروه می‌تواند نقشهای گوناگون مؤثر در موقعیت‌های اجتماعی را بازی کند.

۳- ایفای نقش[۴]: ارزش ایفای نقش در طول تعلیم این است که ایجاد موقعیت می‌کند از این رو مشابهت فراوانی با موقعیت‌های واقعی دارد بنابراین نوجوانان می‌توانند پاسخ به محرک‌هایی را که بعداً در موقعیت واقعی برخورد می‌کنند فرا بگیرد. در این روش درمانگر کنترل زیادی در دست دارد به آن سبب که:

الف) نوجوانان می‌توانند هر نقش را چندین مرتبه تمرین و تکرار کنند به این دلیل شکست اهمیت کمتری می‌یابد.

ب) نوجوانان می‌توانند قطعات کوچکی از زنجیره‌های مهارتها را تمرین و در آخر آنها را به هم متصل کنند.

ج) جنبه‌های گوناگون بر حسب نیازهای درمانی انتخاب می‌شوند.

د) موقعیت‌ها را می‌توان خیلی واقعی یا ساده برگزار کرد.

به طور معمول ایفای نقش به ترتیب، توسط افراد گروه اجرا می‌شود و افراد گروه راه های مؤثر و غیر مؤثری را که در روش الگو‌سازی یاد گرفته‌اند به صورت ایفای نقش به اجرا می‌گذارند. درجلسات ایفای نقش، محدودیت زمانی وجود ندارد، بلکه گروه می‌تواند چندین مرتبه به موقعیت قبلی باز گردد و تمرین را تکرار کند، تا اینکه افراد مهارت‌های لازم را فرا بگیرند. بنابراین ایفای نقش جنبه مهمی از آموزش است که قابلیت انعطاف زیادی دارد و می‌تواند با نیازهای فرد مناسب مطابقت کند.

۴- تکنیک‌های رفتاری[۵]: هر چند که تکنیک‌های رفتاری در تعلیم مهارتها یک روش رساندن مفهوم کلام است که می‌تواند بسیار تسریع‌کننده باشد. برای مثال وقتی فرد سعی می‌کند سر صحبت با فردی را باز کند، وقتی به طور واقعی با یک موقعیت ایفای نقش مواجه می‌شود، نمی‌تواند فکر کند که چه بگوید در اینجا درمانگر می‌تواند به طور مستقیم جملاتی را که لازم است به فرد یاد بدهد.

۵- تکنیک شناختی[۶]: یکی از مسائلی که بیشتر نوجوانان به خاطر آن به درمانگر مراجعه می‌کنند، عدم اعتماد به نفس در ابراز وجود است جنبه‌ی اصلی درمان اضطرابها و مشکلات عملکردی است که بر اثر عبارات منفی منسوب به خود[۷] در افراد ایجاد شده‌اند (شاداب، ۱۳۷۳).

 

[۱]– Diactic teaching

[۲]– Han cats

[۳]– Modclling

[۴]– Role playing

[۵]– Behavioral techinges

 


تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

دکوراسیون آبی پسته دامغان s&r نصب کولرگازی در تهران و تعمیر کولرگازی در تهران و سرویس کولر گازی در تهران دیجیتال مارکتینگ فروشگاه اینترنتی دزدگیر ماشین و ردیاب خودرو علم با ارزش بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ I فروشگاه آنلاین لباس مجلسی در بابل